کورش آریانا—نبرد ایدئولوژیکی یا ……

ژانویه 022007
 

کورش آریانا

از ایران

نبرد ایدئولوژیکی یا مبارزه

سیاسی؟!!

پس از برگزاری کنفرانس گوئادالوپ درسال 1970میلادی که با حضور بزرگترین استعمارگران و استثمار جویان غرب(انگلستان،آمریکا،آلمان،وفرانسه)برگزار گردید،شوم ترین رویداد تاریخی در ایران رقم خورد.رویدادی که توانست افشره و هسته سیر فرهنگی و ساختاری ایران را به نابودی هدایت کند.در این کنفرانس که یکی از اهداف آن تضعیف پایه های ارتش ایران بود نیز جزو
دستورکارقرار گرفت؛و با روی کار آمدن گروه اخوان(یزدی،قطب زاده،بنی صدر،چمران و ابوشریف)و قرار دادن مهره اصلی انگلیس در ایران(آیت الله خمینی)در صدرحکومت ضد ایرانی و شکل گیری جمهوری اسلامی خود باعث گردید تا دیگر گروهکهای منافق مانند «توده ای ها،مجاهدین خلق،و…»به ترتیب و برای بدست آوردن قدرتی هر چند ناچیز توده مردم را که نا آگاه ازین جریان تنش زا بودند را هدایت کرده،آنگونه که رجوی در ملاقات با آیت الله طالقانی دیده شد.

در پی این اقدام ناجوانمردانه چارتهای تشکیل دهنده جمهوری اسلامی یا توده شبه تروریست و شورشگر مذهبی که بعدها نیروهای نظامی فاشیستی (کمیته انقلاب اسلامی)را که برای برچیدن نیروهای اپوزیسیون شده جمهوری اسلامی خلق شد و نوع آموزشهایی که صرفا برای سرکوبی و ایجاد خفقان حاکم بر اجتماع ایران با نام «دین ناب محمدی»و با شعار «حفظ وحدت کلمه»که یکی از ارکان مهم و حیاتی این رژیم گردید ،باعث ایجاد فضایی عاری از آزادی و جوی سنگین از قدرتهای نظامی-مذهبی در راس کار گشت.در پی این حرکت از جانب رژیم اسلامی مذهب اسلام که مذهبی کاملا سیاسی و ایدئولوژیکی میباشد برای دوام و بقای خود شروع به بلعیدن مغزهای جوان و دست چین کردن مهره های منافق بر ملت ایران را تقویت کرده که بعدها نطفه این فرزند ناخلف ، در قالب «امپریالیسم اسلامی» مانند(جنبش حماس لبنان،ارتش المهدی،حزب الله و…) شکل گرفت.

جمهوری اسلامی را به راستی بایست جزو معدود حکوتهایی دانست که آشکارا و با رهبری مسیونرهای مذهبی آغاز به حرکت کرد و تا کنون توانسته است با ریشه دادن به قانون اساسی خود(قرآن)آنرا برای خود سپری سازد تا بتواند

ازین راه مردم را به دام خود گرفتار کند. انقلاب سیاه اسلامی که در سال 57 به

اوج رسید را نیز که برانگیختن حس نوستالژیک توده مردم ایران و با نام رواج و تقویت اسلام ناب محمدی بود را یکی از سیاستهای ایشان دانست و بنا بر نوشته مطبوعات در این سال اکثریت توده مردم را زنان تشکیل میدهند1.

درست در بعد از انقلاب اسلامی از سال 57به بعد ما شاهد کودتای نوژه که طیف وسیعی از طبقات گوناگون روشنفکران و تئوریسینهای برجسته سیاسی و نظامی را در برمیگیرد را به وضوح میبینیم.ابراهیم یزدی با خائن جلوه دادن ارتش ایران و تضعیف قوای نظامی کشور سعی در برکنارکشیدن قدرت ازارتش و با ساختن فضایی سیاسی مذهبی و واگذاری قدرت به نیروهای مذهبی از جمله بسیج و سپاه پاسداران کند.

در گیرو دار جنگ ایران و عراق که در فاصله بین سالهای 59 تا69 و به بعد رژیم پس از سرکوبی طبقه نظامی و سیاسی کشور،یکی از اساسی ترین اهداف خود را که سرکوب جنبشهای زنان بود را در زیر سایه «حجاب اسلامی» آغاز کرد.حرکت زنان که تا پیش از انقلاب سیاه توسط جمعیت زیادی از زنان حمایت میشد اکنون میبایست به کنج انزوا کشیده شود. نکته ای که در این بین بسیار به چشم میخورد ، نوع و سیر حرکتی اینگونه سرکوبهاست که بر مبنای ایئولوژی اسلامی قرار گرفته است؛و اینکه درست در همین زمان احساس نبردهای ایدئولوژیکی قابل لمس میباشد.و اینکه رژیم ضدایرانی اسلامی پایه های خود را بر اساس همین جهاد اسلامی میگذارد و به صراحت شعار«جهاد فی سبیل الله»را سرلوحه جنگهای خود قرار میدهد،وپیروزی انقلاب اسلامی را نیز میبایست ساخته و پرداخته همین فکردانست. حال که تا اندکی توانستیم ریشه های حضور رژیم را که تاریخی نه چندان دراز دارد را بررسی کنیم ، و در نهایت توانستیم هدف و سیر حرکتی ایشان را نیز بشناسیم،اکنون میبایست دو تز مخالف هم را که موجب بقا و موجب سقوط نظام اسلامی میشود را باز کرده و نقطه تمرکز خود را بر اینجا قرار دهیم که جنگهای چریکی و شورشی در زمان کنونی بر علیه رژیم ناموثر خواهد بود چرا که انعکاس آنرا در انتخابات شوراها و مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی که با هم در یک روز ادغام گردید را دیدیم.

سیاست و بازی که رژیم در این دوره پیش گرفت بسیار زیرکانه و دقیق بود،برگزاری سه انتخاب در یک روز و یک زمان که از پیش برنامه ریزی شد و جو سیاسی حاکم در انتخابات که رای دهندگان را ملزم به رای دادن به هر سه شورا قرار میداد نیز جالب است.و از سویی حضور گسترده نیروهای چپ نو و اصولگرایان از طرفی و از سویی قرار گرفتن دوجبهه کاملا مخالف و متضاد هم «احمدی نژاد»و«خط پیروامام»نیز قابل لمس و بررسی است.

و تا به اینجا توانستیم فاکتورهای اساسی و ایدئولوژیکی انقلاب سیاه را شناخته

1.کتاب ایران در آینه مطبوعات نوشته شهرام جاویدپور(ص4)

و اکنون در اندیشه تزلزل و سست ساختن این نهضت ننگین ، نبرد خود را آغاز کنیم. قبل از هر چیز بایست با اندیشه ای استوار بر خرد و جهان بینی ایرانی-انسانی(منظور ناسیونالیسم نمیباشد)آشنا شده و سپس در اندیشه زنده کردن و ساختن حکومت بر پایه خشتهای ایرانی بپردازیم و اینکه فرهنگ ایران به اندازه ای قوی و راستین است که به جرات میتوان آنرا جهان بینی انسانی و دموکراسی حقیقی دانست،و نه دموکراسی های اروپایی و اسلامی که مدعی ثبات در جهان امروزین هستند در ادامه من به چندین فاکتور اصلی که میتواند مبنای سیاسی ایران و تمام جوامع بشری قرار گیرئ خواهم پرداخت . نخست به هسته شناسی(ontology)فرهنگ ایران که بر پایه خرد یا بهمن قرار دارد و اینکه حکومتهای راستین را نشانه ظهور«خرد یا بهمن=خرد سامانده کیهانی»میدانستند که جان تمامی مردمان در این دسته از حکومتها دارای قداست میگردید واصولا جان در فرهنگ ایران بالاترین ارزش و اصل قرار میگرفت و هیچ کس،و ایدئولوژی و حتی«خدانیز این اجازه را نداشت تا جان را بی ارزش سازد و حق زندگی را سلب کند» چرا که انسان را یکی از زیباترین و کاملترین تجلیات «خدا=هما=سیمرغ»می شناختند.

ردپای سیمرغ در متون ایرانی مانند بندهشن و گرشاسب نامه و در اندیشه اندیشمندان مانند مولوی بلخی و عطار و حافظ و ….دیده میشود ، ازینرو است که سروده های غنی ایران زمین زبانزد خاص و عام در جهان میگردد.در شاهنامه فردوسی آنزمان که سام پهلوان ایرانی برای آوردن فرزندش سام به کوه قاف میرود و به سیمرغ قول میدهد تا جان رانیازارد و آزادی را در سرزمین خود موروثی کند.

ما با چنین فرهنگی بزرگ و انسان مدارانه که پایه(humanism) ها میگردد و اصالت انسان که در اندیشه های اگزیستانسیالیستها قرار میگیرد، نیاز به وام گرفتن از اندیشه های از مصرف گذشته غرب که با نام ناسیونالیسم،مارکسیسم،سوسیالیسم و…بر جهان عرض میکنند نداریم، فقط ما نخست باید این ارزشها را از زیر خرمنها خاک بیرون بکشیم و غبار تاریخی ودینی را که هزاره هاست توسط دزدان و جاعلان فرهنگ بر رخ فرهنگ نام دیگر سیمرغ نشسته است بروبیم.تنها راه اساسی و نجات ملت ایران و جهان در جهان بینی فرهنگ زنده و پابرجای ایران است . و در چنین اوضاعی تنها جبهه ای که میتواند پایه های حکومتهای مستبد و دیکتاتور را متزلزل سازد مجهز ساختن مردم ایران و جهان به این جهان بینی است،جهان بینی که در پی زایش اندیشه ها و تبلور ایده های انسانگرایی حرکت خواهد کرد.

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© [suffusion-the-year] MahMag - magazine of arts and humanities درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر،
و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند.
گاندي