چند گرم فنا—-ر-رخشانی

 شعر
سپتامبر 112007
 

چند گرم فنا

پرسیدی:

چه رفت بر عشقی که می شناختیم ؟

بر آن شکوفه هایِ بهاری؟
بر آن روزها

که مهر تازه بود؟

برعکس ها و نامه هایِ عطرآگین؟

بر آن گیسوانِ پریشان در نسیم؟

بر خواب ها و

بر آن بوسه ها؟

چه مانده از آنهمه چیزها؟”

گفتم:

“- می دانم ، می دانم

این نشان های عریان

عمری است که عشق را

از عاطفه خالی کرده اند.

صحبتِ باور

و چرتِ و پرتِ آنهمه حادثه

برای ربودنِ چراغِ عشق بود.

باری ، اگر چه خوابِ خانه سنگین است

لیک، این درگاهِ خالی هنوز

باز است به پندارِ راه

و ما

نوادگانِ روشن ترینِ رویاهاییم

که از قدیم ها

اوقاتِ آشنایِ عشق را دیده اند.

نام ها، آدم ها، نشانی ها

در خاطراتِ همان ترانه هایِ آشنا پنهان اند

در همان یادِ باد

یا که آن خوابِ کوچه

یا در آن حوالی خاموشِ صبحگاه.”

“- آخر، عزیزِ من

در هر کیلو عشق

جایی برای چند گرم فنا هم هست.”

  10 دیدگاه به “چند گرم فنا—-ر-رخشانی”

  1.  

    khob bood engar. Zaban shayad beshavad bishtar rame dastetan shavad. Amma harfha? Mishod kami JAVANANEH nabashad? Kheili sakht shod, jaii hamin dor o bar, eshgh, dam-e dast ast; na ke inghadr gerye dashte bashad. Amma alhagh, ke be sahme khod, hormate khastan ra negah dashtid. Hala, ejalatan, bi khial-e inke eshgh che bashad vaghean. Moafaghtar bashid.

  2.  

    از معدود شعرهایی بود که نمی خواستم به آخرش برسم. در خاطره خواننده زندگی بهتری دارد تا در ذهن خواننده وقتی به خاطره های نویسنده فکر کند….اگرچه زبانش این ظرفیت را داشت که نویسنده را فراموش کند. اما یادآوری است بر هیدگر که کل زبان را شعر فراموش شده ای می دانست آنجا که از نشانهای عریان خالی از عاطفه می گویید. لطف زبان های شعری اینگونه در تذکارشان است. مرسی…

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© [suffusion-the-year] MahMag - magazine of arts and humanities درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر،
و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند.
گاندي