چند شعر از مجموعه ی “ریگ ” مهناز بدیهیان

نوامبر 192005
 

تصویر مهناز بدیهیان – کاری از اردشیر محصص

اگر زندگی هم
به روشنی و طعم و رنگ
این دانه های،
دل به دل سپرده ی انار بود
چه خوب بود.
شادوسرخ و آبدار..

———————

شب درازیست
نه شب بیدلی
صدای پای بی صدایی است و
چهار هزار شاخه ی گل *
که بار تبر به دوش می کشند

*روزنامه ی کیهان: چهار هزار دختر شب را در خیابانهای تهران به روز می رسانند.

بیچاره هم خانه ام
هرگز توان آن نداشت
که بار دروغ جمله ی
“دوستت دارم” را
بدوش کشد.
چه ناتوانی قاتلانه ای !
——————–

چه کسی مشکل این رابطه
حل خواهد کرد؟
من وتو معصومیم
چه کسی خار ز ساق تر گل
خواهد چید؟
نفس حادثه بس ترسان است..

*برای لنگستون هیوز

  2 دیدگاه به “چند شعر از مجموعه ی “ریگ ” مهناز بدیهیان”

  1.  

    Mahnaz jan man fek mikonam agar edameh bedi yek shaere bozorg mishi

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© [suffusion-the-year] MahMag - magazine of arts and humanities درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر،
و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند.
گاندي