چند شعر از سوده نگين تاج

ژانویه 282007
 
null

قلاب گرفته ای سفت
که کجا به کجا نیفتم؟
.وقتی سایه بازی ها
سرعت خنده را به باد فخر میفروشند
من کجای گشادی دهان
به پهلوی تیک
تا تاکیدن درخت حبس م!
انگار سوا ل به لبه ی زیاد ساکت این کوچه می خزد
سگ ی کجاست که نقطه را پر کند از قصه
ناتمام چاک می خورد
پای لنگ سگ اگر نباشد!

بالا بیار
خس خس سینه
هستی
سنگین به سستی ران
کش ش یده
بارور شود .

عبور کن
مور مور شو !
پولک بچین از جایی ام برای درخت ات
قلاب اب
تاب اب
تاب اب
که خم شوی به پوست

بگذار قوس قلابی ات
دعا شود
به چسپیدن م !
شاید
ره ا
شوم.

2

هست آیا؟
های و هوی بر آمدن چیزی
پنهان پشت حاشیه؟
گیرم نباشی.
دستم گلویت را بوسید؟
چشم ام لیزاست
لبه ی دیوار را بگیر.
حادثه در زمان جای نمی گیرد
گاه ی!
من هنوز میتوانم
عاشق
تر
باشم
ـ نه فقط بی حوصله
تر ام.
میشمارم .
یک
دو
هنوز نفس زیاد حبس می کند سینه ات را؟
ـنه فقط عصبانی
تر ام
می فشارم.
سه
چهار
محاکمه خرخر میکند؟
قه قه
ـنه فقط
تر ام…
پنج
شش
گریز بهتر از هیجان نیست
دیسک کمرکج م میکند
فقط یک لحظه
حواسهایم میپرد!
در سرعت فرا همه چیز
به زیر ناخن هایم زندگی می کنی
انگار وقتی گیج ام به پیچ رسید
جایی تو شاخک هایت به خواب لگد زد !
قلقلکم میدهد فعلهای ثابت که تمام میکردند
همه چیزرا
دهه های متوالی
دست که فعل نبود!
ا م ا
بر گلویت تمام کرد اتفاق را !
مهره ها یم به هم چسپیده اند
مهم
تر هم هست؟؟
آآهاا!!
میز محاکمه چوب گردوست!
وهیات منصفه
در تنفس ها ی بی موقع
گوشهایشان را لا به لای دندان
نخ میکشند.
سوت می زنم
هوا به کرکره ی لب قتل را اعلام میکند
شماره ها به چند رسید؟؟
زیاد دوستت داشته ام؟
هنوز هم …
داشت ی ؟

3

خالی می جویم
باد خالي است.
هزار ميخ مي كنم تنم را
دايره وار
بي گوشه
پشت به پشتش
نمناك می شود تن
پر می شود خالی.
شاید..
اینجا کمی خالی است.
از من عبور كنيد…
بگذارید
گوشتهاتان
بي استخوان
بر آرواره بچرخد.
و حنجره هاتان
در ريش ريش تار ها
سوهان كشيده
ترمز بگيرد
در اسفالت پر چاله ي تنم.
و صدايي شبيه گوسفند سیر
بعد چرا
در بارور ترين زمين آبادي…
بايد مو به من سيخ شود
چيزي نمي شود اما!!
التهاب گود گوشهايم
زياد مي شود .
جای قفل کردن دندان
در هر سلام
در وقت گذر از تن
التهاب زیاد می شود
گوشهایم…
گازم بگيريد .
شهوت دندان دارم.
رگهايم پر چيز است .
گازم بگيريد.
وقتي كه باد سكته كند
پرت خاك مي شوم
خاک خالی است.
شاید..
نمناك تر …
شاید..
هر شب
پشت به پشت هر خالی.
شمارش دندان
و ارضا..
بر تورم پوست
تف مي مالم
مثل بزاق سگ
ترميم مي كند…
خالي مي جويد.
نمناك مي شوم.
براي شهوتي.
شمارشي
و
سكته اي…..

  3 دیدگاه به “چند شعر از سوده نگين تاج”

  1.  

    با يک نگاه کلي به شعر هاي اخير سوده نگين تاج متوجه درک دقيق و خوب او از شعر اين دهه ميشويم … نگين تاج در مقابل دختري که يک سال پيش شعر مينوشت به ساختاري نسبتاً درست و واحد رسيده.
    شعر سوده نگين تاج را ميتوان از شعر هاي خوب دهه هشتاد دانست اما خلاف نظر پويا عزيزي عزيز عقيده دارم سوده نگين تاج همين حرکت را بايد ادامه دهد.
    اين شعر جدي نيست و نبايد باشد و همين جدي شدن به کارهايش ضربه ميزند.

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© 2025 MahMag - magazine of arts and humanities درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر،
و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند.
گاندي