چله نشيني واژه ها در چاه

نويسنده :بهاره رضايي
نگاهي به مجموعه شعر «افشين هاي شاهرودي
«به نظر شما من واقعا پشت عكاسي مخفي شده ام؟»اين سئوالي است كه شاعر-عكاس ما در مجموعهي جديدش با نام «افشين هاي شاهرودي» با خودش زمزمه مي كند.آيا واقعا افشين شاهرودي پشت عكسهايش مخفي شده؟ براي جواب به اين سئوال، به سراغ شعرهاي ديداري شاعر مي روييم.
افشين شاهرودي نزديك به 4 دهه با شعر زندگي مي كند ؛ رفتارها و لحن شاعرانه اش را در اين مد ت،گاهي به عكسهايش مي بخشد و ما از اعلام حضور رسمي شاعر،گاهي غافل ماندهايم ولي واقعيت اين است كه او در اين سالها با عكسها و شعرهايش به جاهاي متمركزي رسيده است.
در كتاب «خاطرات من، ماه،چاه و باغچه» كه در اواسط دههي هفتاد منتشر شد و در ازدحام و شلوغي گاه كاذب فضاي شعر در آن سالها به درستي ديده نشد ما با شاعري روبه رو هستيم كه دغدغه ي نوشدن و ديگرگونه نويسي دارد و پيامدهاي به روز رسا نياش را در كتاب «از زمان جنون » به تماشا مي گذارد. و به خوانندهي شعرهايش ياد آوري مي كند كه پروسه اي در حال تكوين است وسرانجام در مجموعه شعر تازهي شاعر با نام «افشين هاي شاهرودي» ،فرايند آهسته و پيوسته گام برداشتن او را در شعرهايش مي بينيم.
او از عرفان و درون نگريهاي شاعرانه اي كه «بيژن جلالي » در شعرهايش از آن بهره مي برد، گذر كرده است و همين طور از روايتهاي متناوب و گاه طولاني احمدرضا احمدي نيز پيشي گرفته است اگرچه به نظر مي رسد كه تاثيرفضاي شعرهاي احمدرضا احمدي در شعرهاي او گاهي مشهود است اما شاهرودي با استفاده از فضا و روايتي كه مختص خودش است شعرهايش را از اين آسيب دور كرده است.كلمات و واژهها در شعرهاي او از كيفيتي ارگانيك برخوردارند. واژهها جان دارند و با ما حرف مي زنند.او براي استفاده از واژه ها از درون،با وسواس عمل مي كند.
رفتار زباني افشين شاهرودي در اين كتاب؛متمدنانه ،حساب شده و با چينش درست واژهها كنار هم ، هم راه است .كه اين هاهمه از رفتارشناسي حساب شدهي شاعر با واژهها خبر مي دهد.
چيزي كه در بطن واژههاي اين كتاب،موج مي زند آرامشي است كه كلمات دارند و هر كدام رها و آرام كنار هم نشسته اند و تعارضي با هم ندارند. اما اين آرامش به نوعي اعلان جنگي غير رسمي است. همان گونه كه شاعر در اين كتاب از پديده ي جنگ و تاثير آن در بافت شعرها فضايي صلح آميز و قابل تامل براي خواننده رقم مي زند:
«امروز/هواپيمايي/ در آسمان خانه ظاهر شد/ اما به پنجره خورد/ و به باغچه سقوط كرد/امشب هم /ماه با پوتين هاي بچه گانه/از جبهه آمده/ و حالا روي پله ها/از سينه ي انفجاري مادرم/ شير مي خورد.» ص 53
كلمات او از نوعي وقوف و دانايي برخوردار است . اگرچه در اين كتاب گاهي با بسامد بالاي واژههايي عمومي مثل «ماه» مواجه مي شوييم كه امكان خطر اجرايي كلاننگر را به متن مي تواند بدهد اما شاعر توانسته است از كلاننويسي بگذرد و واژههاي عمومياش را منحصر به فرد كند و به روايتي كليشهمند بدل نسازد و حتي از اين مرحله هم گذر كند وبا استفاده از واژههايي عمومي ،طنزي عاشقانه بيافريند :
«امروز/درجيب ماه/ يك نامه عاشقانه پيدا كردم/نوشته بود: / در آسمان بركه/ منتظرت هستم» ص 47
نوستالوژياي كودكي ،اتفاقي است كه در اين كتاب،از شاعر جدا نمي شود . تصويرها در اين كتاب،اغلب از كودكي شاعر عبور كرده است و هنگام خواندن شعرها مانند فيلمي از صفحه ي ذهن مخاطب مي گذرد. فيلمهاي كوتاهي از كودكي دل نشين شاعر كه آن را با مخاطب در ميان مي گذارد. نگاههاي سوررئاليستي ،يكي از ويژگي هاي بارز كتاب است او در جزئي ترين اتفاقهاي زندگي،مي تواند فضايي غير واقعي بيافريند:«گوزنها كه رفتند/ پروانهاي/ با بالهاي سرخ/از سينما/آمد و روي صورت سردم نشست/هنوز/دارم آتش صورتم را خاموش مي كنم» ص 46
برشهايي از فضاهاي روزمره در شعرهاي اين كتاب ديده مي شود كه شاعر با لحن و بيان خود اين فضا رابه فضايي ريتميك و خاص شاعر مي كند:«آن وقت/ مرضيه گفت: آن/ من گفتم :اين/او:آن /من:اين؟آن اين آن اين….تا باز قطار حركت كرد»ص 45
اتفاق ديگري كه در اين كتاب براي شاعر افتاده است ،چله نشيني اش به شكل ناخودآگاه با عنصر «چاه» است. كه عنصري خلوت گزين شناخته مي شود. «چاه» براي شاعر،مامني است كه در آن جا سكوت مي كند آرام مي شود و در طي طريق تازه اي به شعرهايش برمي گردد:«من/تازه فهميدهام كه چرا هستم/ديشب كه ماه در چاه بود/و چاه پر از ماه/پدرم/با چشمهاي گرسنه/مادرم را بلعيد»ص 30
كودك وارهگيهاي شاعر و بازيگوشيهاي كلامي و تصويرياش در متن اين كتاب،همراه با اضطراب و نگرانيهايش از هستي اطرافش،بخش زيادي از شعرهاي اين مجموعه را در برگرفته است.كودك درون شعرهاي شاهرودي ،هميشه فعال است و شلنگانداز پرسه مي زند.گاهي سئوالهاي فلسفي از خودش مي پرسد و چندان هم درپي دريافت پاسخ نمي گردد
در شعرهاي ديداري اين كتاب،مرز مشخصي ميان ديدن و خواندن نمي توانيم تعيين كنيم.تصوير به مثابه ي يك متن است .بخشي كه جداسازي از روايت غيرممكن مي شود و در مواردي حتي به متن كمك مي كند و حتا پيش رو تر از متن حركت مي كند. شعرهاي اين كتاب در واقع كلاژي از وهم و واقعيتهاي شاعر است. و بافت كلامي با فضاي تصويري در شعر، ارتباطي توامان و جدانشدني دارد.دوباره بر مي گردم به سئوال شاعر از خودش و آن را از مخاطب اين كتاب مي پرسم. حالا به نظر شما افشين شاهرودي در اين سال ها پشت عكس هايش مخفي شده بود؟!
منتشر شده در وازنا
متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.