پیروز شریف – ایران

مارس 042007
 

پیروز شریف – ایران

null

ضرورت بازنگري در مدل هاي ذهني خود توسط نيروهاي سياسي و روشنفكران ايرانيپس از گذشت 28 سال از انقلاب اسلامي و به روي كار آمدن يك حكومت ديني در ايران و پيامدهاي سياست ها و اقدامات آن در زمينه كشورداري ، هنگام آن فرا رسيده است تا نيروهاي سياسي و روشنفكران مستقل مخالف و منتقد حكومت به بازنگري در مدل هاي ذهني خود بپردازند. چنانچه به مطالب سايت هاي خبري و تحليلي نيروهاي سياسي و روشنفكران مستقل خارج از كشور نگاهي بياندازيم با انبوهي از مطالب و نوشتارها حول محور موضوعات مختلف مواجه مي شويم كه خواننده ايراني را دچار سرگيجه ميكند. دو سال است كه مردم ايران توسط رسانه هاي گروهي در باره پرونده هسته اي رژيم بر سركار گذاشته شده اند . بخش عمده اي از مردم ايران هر روز و هرشب از طريق اينترنت و شبكه هاي ماهواره اي با انبوهي از مطالب نوشتاري و گفتاري مواجه است كه مرتب سياست ها و اقدامات حكومت جمهوري اسلامي را در عرصه هاي مختلف به طور سطحي نقد كرده و مغايرت آنرا با حقوق بشر ، منافع ملي ،‌ منافع قومي و حتي عقل سليم و غيره به رخ ايرانياني كه زير فشار هاي اقتصادي اين رژيم مچاله شده اند به رخ مردم مي كشند . گويا خود مردم 28 سال نيست كه با پوست و گوشت و خون خود اقدامات ضد مردمي و ضد منافع ملي اين حكومت را لمس نكرده اند . مشكل اساسي مردم ايران اين نيست كه نميداند اين حكومت ضد حقوق بشر و ضد منافع ملي است . بلكه مشكل اساسي مردم در اين است كه نميداند چگونه بايد از شر اين رژيم ضد مردمي كه با توسل به درآمدهاي سرشار نفت و اجير كردن و جيره خوار كردن بخش قابل توجهي از ديگر مردمان اين ديار تحت عناوين مختلف بسيج ،‌سپاه ،‌كميته امداد و دهها نهاد ديگر خلاص شود. مشكل مردم ايران اين است كه نمي داند بايد از كجا شروع كند از اتقلاب مشروطيت ، كودتاي 28 مرداد و يا دوران صفويه و يا قبل از آن . مشكل مردم ايران اين است كه نمي داند بايد به مدرنيسم يا فرا مدرنيسم بيانديشد يا به سوسياليسم . مشكل مردم ايرا ن اين است كه نميداند بايد به چه كسي گوش فرا دهد و كدام نسخه تجويز شده توسط اپوزيسيون خارج از كشور را عملي كند؟ مردم در چنين شرايطي كه از ظلم و جور اين حكومت در داخل كشور به ستوه آمده است با خود فكر مي كند آيا روشنفكران ايراني دچار اغتشاش ذهني نيستند؟ آيا نيروهاي سياسي و روشنفكران مستقل داخل و خارج از كشور تعريف درستي از مسئله اساسي مردم در ذهن دارند ؟ اگر بلي اين مسئله به طور شفاف و صريح چيست ؟ ريشه هاي آن در چيست ؟ راههاي پيش روي ملت ايران براي حل بنيادين اين مسئه كدامند ؟ هزينه ها و فايده هاي هر يك از راهكارهاي پيش روي براي حل مسئله چيست ؟ ريسك هاي احتمالي هر يك از گزينه هاي پيش روي چيست و ميزان آن چه مقدار مي باشد ؟ آيا نيروهاي سياسي و روشنفكران مستقل داخل و خارج از كشور همگي درك روشن و شفافي نسبت به پرسش هاي فوق دارند ؟ آيا براي تعريف مسئله اساسي كشور و جامعه ايران از علم و دانش بشري مي توان استفاده نمود ؟ از چه مدلي براي فورموله كردن مسئله كنوني ايران بايد استفاده كرد ؟ آيا قبل از هر چيز روشنفكران ايراني نبايد بر سر چنين مدل و متدولوژي بحث كرده و به توافق و اجماع نظر برسند ؟ از قديم گفته اند كه 50 % حل مسئله به تعريف درست مسئله بستگي دارد. در شرايطي كه هريك از روشنفكران و كارشناسان شبكه هاي ماهواره اي بر اساس تعريف شخصي و ناآشكار خود از مسئله جامعه كنوني ايران به نقد اقدامات احمقانه مسئولين جمهوري اسلامي مي پردازند، به غير از پمپاز اغتشاش ذهني خود به مخاطبان خود كار عمده ديگري انجام نمي دهند ؟ تا هنگامي كه چنين مدلي براي فورموله كردن مسئله امروز ايران به طور علمي فورموله نشود و راهكارهاي مختلف پيش رو براي حل بنيادين آن شناسايي و تعريف و امكان سنجي نشود ، تا هنگامي كه نقش نيروهاي مختلف ( اقشار مختلف مردم ، روشنفكران مستقل ، نيروها و احزاب سياسي ) مشخص و تعريف نشود ،‌چگونه بايد به دگرگون شدن وضع موجود در راستاي آرمانهاي مردم اميدوار بود؟ اينكه بعد از 28 سال شاهديم كه بخشي از نيروهاي سياسي داخل از كشور نا مطلوب بودن وضع موجود را نه در اسلام و مذهب شيعه و حتي نظام ولايت مطلقه فقيهي و نوع نگرش آن به انسان و هستي ، بلكه در باند نيروهاي امنيتي و نظامي حامي رئيس جمهور ميدانند بيانگر چيست ؟ اينكه گروهي از نيروهاي سياسي داخل كشور تحت عنوان نهضت آزادي ،‌ ملي- مذهبي بعد از گذشت 28 سال از تجربه حكومت ديني به قيمت فقر و اعتياد ، بيكاري و هزاران معضل اجتماعي هنوز به دنبال فورموله كردن اسلام راستين است ، بيانگر چيست ؟ اينكه بعد از حدود 20 سال از فروپاشي نظام سوسياليستي استالينستي هنوز هم نيروهاي سياسي چپ اين مرز و بوم در روياي به سر كار آمدن طيف استالينيستها در شوروي بسر مي برند بيانگر چيست ؟ آيا اين نيروها مدل و متدولوژي خود را براي تعريف و فورموله كردن مسئله اساسي ايران اشكار و شفاف كرده اند تا امكان نقد و سنجشگري آن براي مردم و هواداران آنها تسهيل شود ؟ وقتي اين قبيل گروهها مينويسند و يا تحليل ميكنند و اطلاعيه صادر مي كنند ، به دنبال حل كدام مسئله اساسي مردم ايران زمين هستند؟ هنگام آن فرا رسيده است كه روشنفكران ايراني از اين روزمرگي و چيز نويسي هاي واكنشي دست برداشته و وارد يك مرحله جدي تر شوند تا از اين طريق مردم ايران نيز از مرحله مصرف كننده تحليل هاي ژورناليستي گامي به جلو برداشته و حول محورهاي اساسي و كليدي معضلات جنبش دموكراسي خواهي ايران به انديشه و همپرسي پرداخته و مسئوليت و سهم خود را بعهده بگيرند.

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© [suffusion-the-year] MahMag - magazine of arts and humanities درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر،
و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند.
گاندي