
شنبه :
نمی دانستم جهان یعنی چه ؟
چه رسد به دوست داشتن
یکشنبه :
دوست داشتن یعنی پدر و مادر بود و هر که می خندید دوست
دوشنبه :
تنها دوچرخه دوست داشتم سه شنبه :
دوست می داشتم / اما آن قدر نمی فهمیدم
قد نمی داد عقل ام آن قدر که قدم بود
چهارشنبه :
آن چه دوست داشتم را فهمیدم
اما فهمیدنم آبِ رفته بود و جوی / چگونه بر می گرداندم ؟
پنج شنبه :
آن چه را دوست می داشتم
دیگران نیز دوست می داشتند
و این دوست داشتن تکرار ِ عذابی بود
ـ جهنمی عظما ـ
من این حق را به دیگران دادم
جمعه :
هیچ چیز را دوست نداشتم
تا دیگران نیز هیچ را دوست بدارند
در این فرصت برای هفته ی بعد آماده می شدم !
21 دیدگاه به “پویا عزیزی”
متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.
salam
ali boood
kheyyli dooost dashtanii sher migi
vaghti sheretii khoondam rastesh aval pishe khoodam gooftam ke cheghadr b8iimazast
ama vaghati ta khar omdaammmm
diiidam mafhoomi ke en sher darad
agar 100 shehrhaye man ra kenare ham begooozarand nadaran
vaghean ghabele tahsiin hastiiiiiii
سلام
باز هم ياد هفته ي خاكستري افتادم.
البته گاهي ور خفقان رنگهاآسودن به آغوش خاكستريها براي چشمان جستجوگر بسيار دلپذير است.
پايدار باشيد.