وطن فروش—mahnaz Badihian—مهناز بدیهیان

 شعر
سپتامبر 182007
 

وطن فروش
” در اعتراض به آنها که می خواهند خون زاینده رود با خون دجله و فرات همسفر شود “

morefire.files.wordpress.com

اما وقتی تو بخانه ی ما غاصبانه یک قدم نهی
زاینده رود ما زنده می شود ز خشم
بیستون فریاد می زند
و خورشید شعله می زند
بر شانه های ستبرم در چشم کور تو

………………….چقدر هرزه می گویی وطن فروش
ای دهن باره ، پست
ای شکسته نمکدان بدست تو ، خائن
چقدر عشوه می کنی
با جانیانی که چشم به قطره قطره خون این وطن دارند
چقدر لاس می زنی با منادیان مرگ
با غاصبان کشتزار ها و دشت ها

ما خون رستمیم در گلوی سیاوش
در صدای حلاج
در شعر شاملو ، در صدای قمر
در نفس های کودک خیابانی
خون اگر ریخت
پا اگر شکست
صدا خاموش شد اگر
باز شعله می کشیم همچون آتشفشان از زیرتل خاک

نمی دانی مگر ما شیر جنگلیم
و به این گربه ی ملوس ، وطن ، دل بسته ایم
و روزی که وقت آن رسد
صدها شیر شجاع در کمین نشسته ایم
که مبادا گرگ زند به گله ی ما

ما را نبین چنین
دلمرده ، دست بریده
بی فریاد در زیر رگبار سنگها
بی شمارش فردای زندگی
در زیر شلاق دشمنان خانگی

اما وقتی تو بخانه ی ما غاصبانه یک قدم نهی
زاینده رود ما زنده می شود ز خشم
بیستون فریاد می زند
و خورشید شعله می زند
بر شانه های ستبرم در چشم کور تو

کوتاه دست تو
که ما ببر خانگی ، شیر بیشه ایم
و بوقت هجوم کرکس ها بیدار می شویم

Mahnaz Badihian

  6 دیدگاه به “وطن فروش—mahnaz Badihian—مهناز بدیهیان”

  1.  

    سلام
    لطفآ ایمیل خود رابدهید . تا بتوانم کارهایم را برای شما ارسال کنم.

  2.  

    rezaye gerami
    adrese E-maile ma hast
    publisher@mahmag.org

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© [suffusion-the-year] MahMag - magazine of arts and humanities درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر،
و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند.
گاندي