وتو….. —گیل آوایی

 شعر
آوریل 072007
 

وتو…..

null

مئ نشینم بر پر خیال و

تو

سروده هایم را

به کرشمه نجوا مئ کنئ
به نازئ بازیگوشانه!
مئ نشینم به سیلابئ

که از تو

مئ کندم ز جائ

چونان برگئ

که طوفانش نهاده دام!

بئ قرار و

بئ توش و

تاب گریزئ!

وتو

آوازم را بگوش مئ نشیند

آن دورها…….

بئ من

و شاید با من!

ومن

نام ترا

چون نام خدایان

در وهن و

خیال و

خواب

و یادمان همیشه مانائ با تو بودن

سروده ام!

و نمئ دانئ

دردا

که نمئ دانئ

طوفانئ از تو هنوز

بیداد مئ کند

در من!

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© [suffusion-the-year] MahMag - magazine of arts and humanities درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر،
و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند.
گاندي