نصرت اله مسعودی – همچنا ن بخوان

 شعر
دسامبر 102006
 

همچنا ن بخوان

www.postershop.com

این کلما ت برای هیچکس
که عشق را نرقصیده باشد
گردن خم نمی کنند

این را مَهی
که پیش از زاده شد ن
تمام آوازها ی ناخوانده ی جها ن را
بسیا ررقصیده بود
با تب گونه اش
برای من تحریرکرد
وخوب می دانست
پس از باران ها وُ
باران ها وُ
باران ها
من هنوز از روی ناز های آفتابی اومی نویسم
وخوب تر می دانست
که تمام عمر
در “نون”دامنش
سرگردانم.
به او بگویید
کلمه کلمه ی من جزعشق
همه چیز را پس می زنند
وپیش از “سومریان”
این شاعری که می آمد
پاشنه ی حرف هایش را
باعرق گونه ی تو
تطهیر کرده بود.
به او بگویید
ای نازکای ناز!
چه خوش می گذری
از بام بخشنامه های تاریک
پس همچنان بخوان:
ما دست جنون را
از پشت بسته ایم!
نصرت اله مسعودی

  9 دیدگاه به “نصرت اله مسعودی – همچنا ن بخوان”

  1.  

    مسعودی فراتر ازهر کسی فریاد بر اورده است او در گمراهی فضاهای مصنوعی اسیر نشده بلکه ازعنصر عاطفه ان هم از نوع وسیع وعمیق
    دست به سرودن میبرد
    این را به یقین می گویم او"::: او رمز مانایی شاعر وشعر را از هر کسی بیشتر ازاین میداند که این چنین روح نواز و پر مغزشعر می سراید
    در این مر حله است که مخاطب را در حیطه ی عواطف اسیر و او را به عمق می کشاند
    او رند بزرگی است………….
    مسعودی هر چند عزیزدل من است اما : عزیزشعر امروزایران است چه بسیار کسانیرا دیده ام با شعر مسعودی از خود بیگانه و شیدا شده اند
    من به شخصه او را ازمانا ترین شاعران ایران می دانم

  2.  

    كلمات براي آنان كه عاشق نيستند گوشه چشمي هم بلند نميكنند چه رسد به آنكه گردن خم كنند. با آرزوي تندرستي و بهروزي براي جناب مسعودي بزرگوار كه در حصار كوهستان هاي خرم آباد محصور گشته است.

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© [suffusion-the-year] MahMag - magazine of arts and humanities درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر،
و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند.
گاندي