ميثم رياحي

مارس 092007
 

حلقه ی هشتم :

صلح

به شیوه ی ِمادرم


1

از دردِ دندان هایت

درختان به خود می پیچند

و در پیکر هایی باران و ممنوع

آنچه را آفتاب دیده اند بالا می آورند

2

کوهستان

و پلکِ گریزانم از کندو

گمان مُقَدّر را

از گریه در گریه هایِ بابونه

سوسو می زنند

به ارواح ناگفته در پروانه

[ دیوار از زمزمِ سبابه اش

نَم نَمِ نان و عسل

و زنانی از / قوسِ رنگین کمان بود ]

وقتی

حباب را

نَمِ باد / نمِ کبوتر داشت

تو

آب می شدی و

انگشترت بلند

3

گور می کنم

و گورکن

تا چشم اندازِ آرامِ خرما

رویِ آب

بویِ شیرینِ پیراهنم را می چشد

4

راه می روم

کبوترم را صبح کنم

از ضخامتِ روزهایِ کاج

و در چارراه پیرِ مردانِ دخترم باشم

به دخترم تابوت

نگاه کنم

و دیوار

بال شود

در پاهایِ تنگم

5

در خاکِ صفر

سرم توی لیوان جا می شود

و جا می شود جهان جایِ باد

جایِ سفره

6

دست هایم

عطرِ آدم برفی دارد

و لبخندِ یک کودکِ زمستانی

7

شب خوابِ گیسو

دنباله ات

گلوله

امروز

حتا پدرم را

می توانم به دنیا بیاورم

8

آسمان

چقدر کم

تو را می بیند

9

از پیشانیِ تو

ماه می گرید

آرام باش !

آسمان

از کلاغ

پرواز نمی خواهد

10

انگشتری

تمامِ سرو

و سالمرگِ جمعه در جنگ

11

دستانم

پرچم

حدودِ شمع

12

[ به شیوه ی مادرم ]

می روم

اما

گورِ خود را

گم می کنم …

  یک پاسخ به “ميثم رياحي”

  1.  

    نسبت به نسخه ای که در والس از همین شعر خوانده بودم اپیزود دوم اظافه شده بود و عبارت به شیوه ی مادرم در پاره ی پایانی که البته به جا هم بود و تاویل را سامان می بخشید . این کار را بارها خوانده ام . این روز ها ترکیب سازی و مضاف و صفت تراشیدن مرد می خواهد که میثم ریاحی ثابتش کرده

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© [suffusion-the-year] MahMag - magazine of arts and humanities درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر،
و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند.
گاندي