مهناز بدیهیان /

 شعر
جولای 082009
 


لالای سبز ما
در قامت جوان تو بخواب رفته است
……..

لالای سبز ما
در قامت جوان تو بخواب رفته است
بیدار می شود اما
با رویشی عظیم، با هر قطره خون تو

منتظر بمان
ای سبز سبز
خورشید از لابلای این همه ابر سیاه وشوم
در آستانه ی دمیدن است

با چشمهای باز خود ندا در صحنه ی نبرد
منتظر بمان

منتظر بمان

مهناز بدیهیان

  3 دیدگاه به “مهناز بدیهیان /”

  1.  

    با درود به شما خانم بديهيان و ممنون به خاطر اين شعر

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© [suffusion-the-year] MahMag - magazine of arts and humanities درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر،
و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند.
گاندي