من از بوینس آیرس می آیم” M. Badihian
ژوئن 152006
من از بوینس آیرس می آیم
مهناز بدیهیان
من از بوینس آیرس می آیم
در آنجا بوی عشق ارزان بود
و عاشقان با دهانی باز نفس می کشیدند.
کسی نبودمدام دهان عشق را تخته کند.
در آنجا زنان از جنس دیگری بودند
که چشمهای سبز و موهای شلال آنها
هرگز حرام نبود.
چقدر زیبا بود به تماشای آبشار گیسوان رفتن.
دیدم کوچه و خیابان میعاد تمرین عشق بود
و معیارمنفور زشت و زیبا. و پیر و جوان نبود
قطره ای سنگین بر گونه ام نشست
وقتی یادم آمد خواهرم در آن طرف کره ی زمین
اسیر حلال و حرام شده..
و با چماق به بخت زنانه می زند.
من دشمن حلال و حرامم…
حلال خواستن است و نخواستن حرام.
من عاصیم ز دست منفور مشروع و نا مشروع.
تا کی خون گل سرخ در پای خار بریزیم؟
6/2006
4 دیدگاه به “من از بوینس آیرس می آیم” M. Badihian”
متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.
باسلام خدمت سرکارخانم بدیهیان
قبل ازهرچیزازسروده زیبای شما که آن هم به موقع سروده اید لذت بردم .اما بنده جهت ورود به سایت کدندارم واشعارخود ودوستانم را ازاین طریق برایتان ارسال می نمایم شرایط ورود به سایت چیست ؟
ضمنا"چند شعرخدمتتان ارسال می نمایم امیدوارم مورد استفاده قراربگیرد.
باسپاس فرزاد شجاع
شعر 1
دستهای خورشید سا یه ایست
تا ابدیتی که
ستاره ای متولد شود
ازرحم ماه
وتو
خاستگاه اراده زمین
که نفس می کشد اندازه آدمها
ودوباره ای دیگر
به آخردنیا .
می توانم آیا
ادامه ای باشم درحوالی حال وهوایی که
هنزهم به تماشایت نشسته شاید؟.
زندگی زود ترازاین شروع می شود
که ما توان زانوانمان را
به جاده ها سپرده باشیم.
اکنون
نفس می کشیم درخاک و
رشد می کنیم
درگیاه .
مرگ
اندازه هیچکس نیست
تا سایه ای که
می رسد به صنوبرها.
31/3/85
شعر 2
درهیاهوی آهن وعشق
خاک ترانه می خواند
ومن
تا یک قدم مانده به قا متت
قنوت چشمانم را
می ریزم به دستهایی که
خدا درتوآفرید و
اقامه بوسه ای که
مادرم به پیشانی بهشت بست .
اکنون درتوبزرگ می شوم
اندازه خودم و
ثبت می شوم
درسجده هایت.
اینجا
آب همترانه آتش است و
نگاهت
لبریزازخدا
کجا جا ما نده ام
که نمی رسم به تو؟.
31/3/85
آقای فرزاد عزیز:
شعر زیبایتان را در قسمت شعر گذاشتم.
متوجه منظورتان در مورد ورود به سایت نمی شوم. شما می توانید از طریق آدرس زیر با ما تماس بگیرید و مطلب بفرستید.
publisher@mahmag.org
or
badihian@gmail.com