منیره حسینی /دو شعر
پدرش هربار
روی یکی از گلدان ها می افتد
شیمیایی نشوند …
شعر اول :
پوتین پدرش را می پوشد
یکپا مردی می شود
که با تفنگ آبپاش
به گل های خانه شلیک می کند
پدرش هربار
روی یکی از گلدان ها می افتد
شیمیایی نشوند
پشت بی سیم فریاد می زند
شاخه شاخه باران فرستادند
مانده ام
میان جنگی تن به تن
تفنگ پسرم را بشکنم
یا شوهرم را بگیرم
از هر قطره آب این تفنگ
موجی می گیرد
که هر روز
میدان توپخانه را
به خانه آرامم می آورد
شعر دوم :
/1
پدرم مرا سوار بر موشک کاغذی می کرد
می دویدم و موشک گلوله می شد
قلبش تیر می خورد
/2
نامه های بابا هر روز سقوط می کنند
وقتی خیلی ها معتقدند
خاک های میز مذاکره را پاک کرده اند
هیچ کلمه ای نمانده است
انگار فراموششان شده
پدرم پای همین خاکریزها غبار شد
/3
مادرم می گوید
جنگ عنکبوتی بود
که دلش برای پروانه های خلبان پر می زد
به آن ها عادت می کرد و دورشان را
سیم خاردار می کشید
منیره حسینی
4 دیدگاه به “منیره حسینی /دو شعر”
متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.
در شعراول شاعر با یک فضاسازی مناسب دست مارا گرفته و به دنیایی می برد که شخصی ست ولی ما با خواندن شعر لحظه لحظه علاقه مان بیشتر هم می شود . این شعر از شعرهای خوب خانم حسینی ست .در شعر دوم کا با شعری روبه رو هستیم که در سه زمان مختلف و در طول هم اتفاق افتاده اند :
غبار شدن پدر پای خاکریزها
این از شاعرانه ترین سطرهای این شعر است . در قسمت سوم شعر هم شاعر ارزش واژه ها را در نشان داده و و هم از سیم خاردار و هم عنکبوت استفاده خوبی و به جایی داشته و این برقراری ارتباط بین این دو واژه برای من تازه بود .
درود
شنیده بودم..
زیبا بود