مرتضا میر آفتابی- صبح سحر Morteza Miraftabi

 شعر
ژانویه 242006
 

حالا حتما پرنده ای به خانه ی ما می آیدحتما درختها بلند تر از گذشته شده اند
حالا پرنده ای آب می خورد لب حوض
فواره ی ماه را آب می دهد
شیر فروش به صبح سحر شیر می دهد
حلا صبح سحر
من از خواب بیدار شده ام
حیاط خانه هم
نیلوفر و انار و یاس
خواهر ها بیدار می شوند
حالا مردی که هزار سال پیش گم شده بود
در خانه را می زند
حالا مادرم زیباییهایش را شانه می کند
حالا نی زن نی می زند
حالا گربه ی ما روی هره به پرنده نگاه می کند
حالا کسی در کوچه ی ما کت و شلوار کهنه می فروشد
چینی بند زن قوری همسایه را بند می زند

حالا پدرم روی تخت سلیمان
تریاک می کشد
حالا زیر درخت مجنون، آواز می خواند
و من و بچه ها با طوقه هایمان
تمام کوچه های جهان را می دویم
……
حالا
پنجاه سال پیش
پنجاه سال پیش
هزار سال پیش
حالا
هزار سال پیش

مرتضا میر آفتابی: نویسنده، شاعر و سردبیر مجله ی ادبی سیمرغ است.

  2 دیدگاه به “مرتضا میر آفتابی- صبح سحر Morteza Miraftabi”

  1.  

    حالا مادرم زیباییهایش را شانه میکند !!! چه کلام پر از نقش و نگاری

  2.  

    Dear Dr Miraftabi Aziz, its my pleasure to find you, a few weeks ago i was watching mr Maybodie on Tv where i heared your voice ,i hope you doing fine and i pray to my God to keep you in good health and more SARBOLAND like SIMORGH in HORIZON,now that i found you would you please let me know how can i receive SIMORGH would you please reply this email and let me know how should i start.thanke you very much KHODA NEGEHDARTAN BASHAD. ALIREZA FATEHI TORONTO CANADA

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© 2025 MahMag - magazine of arts and humanities درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر،
و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند.
گاندي