مارس 182007
نوروزبوي بهار

چه نوروزانه مي آيد از
جاده خاكي شهر من
باد را شكر
كه بوي گل را از ياد برده بوديم
بهار را شكر
وگرنه نوروز گم شده بود
در لابلاي قرض وترافيك وكرايه
شعر را شكر
كه فاصله را كوتاه مي كند
وكلام را به احساس پيوند مي زند
عشق را شكر
كه خيال نفرت را فراري مي دهد
و صبر را شكر
كه اگر نبود
شعرو بهارو نوروز از اين ديار رخت بربسته بود
خدارا
بهار باشد در انتهاي اين زمستان سرد
بهارا
درنگ كن در هزار توي وهم آلود شهر من
كه هنوز ايمان داريم
به آغاز برگ….
محمد تقي فخرايي
2 دیدگاه به “محمد تقي فخرايي”
متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.
واقعا تبريك ميگم
عالي ببود
و احساس را شکر که نادیدنیها را قابل دیدن میکند
محمد جان ادامه بده موفقیت با توست
مصطفی/3 فروردین 86/مشهد مقدس