محبوبترین شعر های ایران Favorite Poems
بقول استاد یار شاطر بزرگترین ثروت ما ایرانیان شعر فارسی است. اما در بین این همه شعر و سروده ، شعرهایی هستند که از محبوبیت خاصی در بین دوستداران شعر بهرمندند، یا بعبارتی برای خواننده ی آن شعر پیامی دارد یا اثر گذار است و یا حتی مفهوم آن شعر برای خواننده ی از قابل ستایش یا ارزشمند است .گاه تک بیتی هایی در بین مردم کوچه و بازار ورد زبان است ، بدون آنکه نامی از شاعر آن شنیده باشند. تا آنجا که من شنیده ام شعرهای شهریار در سالهای قبل از انقلاب جزو این دسته تک بیتی ها بوده است. البته حساب حافظ و سعدی و مولاناو خیام را که کنار بکذاریم.
در مجله ی ادبیات و هنر از شما شاعران و علاقه مندان شعر درخواست می کنیم بما بگویید از نظر شما کدام شعر محبوب دیگران و یا خود شماست. اگر نام شعر را بیاد ندارید چند خط از آنرا بنویسید. در این مورد لازم هم نیست اسم خودتان را بنویسید. البته خوشحال می شویم که نام گرامی شما را بدانیم. می توانید از هرچند شعر که محبوبتان است نام ببرید. بدین ترتیب برای نوروز و با توجه به نظرات شما و به کمک شما بیست و پنج شعر از محبوبترین شعرها را انتخاب می کنیم.
اگر در این زمینه شاعرانی هستند که مایلند در بررسی و مسولیت این کار زیبا و جالب با “ماه مگ” همکاری کنند ، باماتماس بگیرید.
برای تماس با “ماه مگ” به آدرس های زیر رجوع کنید. با سپاس
publisher@mahmag.org
or
badihian@gmail.com
85 دیدگاه به “محبوبترین شعر های ایران Favorite Poems”
متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.
گرگ هاری شده ام
هرزه پوی و دله دو
شب درین دشت زمستان زده ی بی همه چیز
می دوم ، برده ز هر باد گرو
چشمهایم چو دو کانون شرار
صف تاریکی شب را شکند
همه بی رحمی و فرمان فرار
گرگ هاری شده ام ، خون مرا ظلمت زهر
کرده چون شعله ی چشم تو سیاه
تو چه آسوده و بی بک خزامی به برم
آه ، می ترسم ، آه
آه ، می ترسم از آن لحظه ی پر لذت و شوق
که تو خود را نگری
مانده نومید ز هر گونه دفاع
زیر چنگ خشن وحشی و خونخوار منی
پوپکم ! آهوکم
چه نشستی غافل
کز گزندم نرهی ، گرچه پرستار منی
پس ازین دره ی ژرف
جای خمیازه ی جادو شده ی غار سیاه
پشت آن قله ی پوشیده ز برف
نیست چیزی ، خبری
ور تو را گفتم چیز دگری هست ، نبود
جز فریب دگری
من ازین غفلت معصوم تو ، ای شعله ی پک
بیشتر سوزم و دندان به جگر می فشرم
منشین با من ، با من منشین
تو چه دانی که چه افسونگر و بی پا و سرم ؟
تو چه دانی که پس هر نگه ساده ی من
چه جنونی ، چه نیازی ، چه غمی ست ؟
یا نگاه تو ، که پر عصمت و ناز
بر من افتد ، چه عذاب و ستمی ست
دردم این نیست ولی
دردم این است که من بی تو دگر
از جهان دورم و بی خویشتنم
پوپکم ! آهوکم
تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم
مگرم سوی تو راهی باشد
چون فروغ نگهت
ورنه دیگر به چه کار ایم من
بی تو ؟ چون مرده ی چشم سیهت
منشین اما با من ، منشین
تکیه بر من مکن ، ای پرده ی طناز حریر
که شراری شده ام
پوپکم ! آهوکم
گرگ هاری شده ام
نمي دانم كه بعد از مرگم چه خواهد شد…..از دكتر علي شريعتي