كبريت هاي خيس / خيرالله فرخي

 شعر
ژوئن 032008
 
www.flickr.com

هي با تو ام !
بيا از نيمه ي من عبور كن
كه انفجار خواب هاي من
در اشتباه انگشتان تو
خواب رفته است

كبريت هاي خيس

به صبح كه مي گذري

كوچه ها عميق تر مي شوند

روزها دراز تر…

هي با تو ام !

بيا از نيمه ي من عبور كن

كه انفجار خواب هاي من

در اشتباه انگشتان تو

خواب رفته است

من

ابتدايي ترين نگاه تو را

سفر مي كنم

به كوچه هايي كه صبح

با كبريت هاي خيس

شعله مي گيرد
—–

فريادهاي كال

مي روم پشت آفتاب

و دست مي سايم به آب هايي تاريك

در چشم اولين شما

به خواب هايي زلال مي رسم

و پل هاي آن سوي آفتاب

رنگ به رنگ

در نگاه ام شكل مي گيرند…

از پيچاپيچ مغز هاي شما

عبور كه مي كنم

به دانه هاي سياهي مي رسم

كه فرياد مي كشند:

سبز…سبز

و مي دانم

اين فريادهاي كا ل

براي رسيدن هنوز

فصل كم دارد

  2 دیدگاه به “كبريت هاي خيس / خيرالله فرخي”

  1.  

    با سلام
    جناب آقای فرخی
    به امید اینکه این فریادهای کال هر چه
    زودتر سبز شوند.
    ما هم فریاد هایمان را هر روز اب میدهیم.
    موفق و موقر باشید.

  2.  

    باسلام.فریادکن.فریادماتداوم مشروع بودن است.زنده باد.

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© [suffusion-the-year] MahMag - magazine of arts and humanities درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر،
و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند.
گاندي