قیصر امین پور—

 شعر
اکتبر 312007
 
null

قیصر امین پور شاعر ایرانی و استاد دانشگاه تهران، در سن چهل و هشت سالگی در تهران درگذشت.آقای امین پور، به دلیل بیماری قلبی، در بیمارستان دی تهران بستری بود.

موج را آيا توان فرمود: ايست!
باد را فرمود: بايد ايستاد؟

دست عشق از دامن دل دور باد!
می ‌توان آيا به دل دستور داد؟

می ‌توان آيا به دريا حكم كرد
كه دلت را يادی از ساحل مباد؟

موج را آيا توان فرمود: ايست!
باد را فرمود: بايد ايستاد؟

آنكه دستور زبان عشق را
بی ‌گزاره در نهاد ما نهاد

خوب می ‌دانست تيغ تيز را
در كف مستی نمی ‌بايست داد

از مجموعه ی: دستور زبان عشق

امین پور پس از یک حادثه تصادف در سال ۱۳۷۸ خورشیدی، از بیماری های مختلفی رنج می برد و دست کم دو عمل جراحی قلب و پیوند کلیه را پشت سرگذاشته بود.

او دوشنبه شب پس از احساس درد به بیمارستان دی تهران منتقل شد و ساعاتی بعد درگذشت.

قیصر امین پور، زاده اردیبهشت ماه سال ۱۳۳۸ خورشیدی در گتوند از توابع دزفول بود
در کوچه آفتاب”، “تنفس صبح”، “طوفان در پرانتز”، “منظومه ظهر دهم”، “مثل چشمه مثل رود”، “بی‌بال پریدن”، “به قول پرستو”، “گزینه اشعار”، “گل‌ ها همه آفتاب‌ گردانند”، “سنت و نوآوری در شعر معاصر” و “شعر و کودکی” از جمله آثارآقای امین پور است.

  یک پاسخ به “قیصر امین پور—”

  1.  

    سلام وتسلیت
    چه ساده ناگهان زود دیر شد و قیصر رفت
    کاشکی صاحب هنر را این گروه مرده دوست
    در زمان زنده بودن مرده می پنداشتند
    "قیصر"
    قیصر غزل بگو که دلم بیقرار شد
    از قحطی غزل غم دل نو نوار شد
    یک بیت،مصرع کوتاه،قطعه ای
    با دگر بخوان که غزل هم نزار شد
    رفتی چرا؟کمر وزن هم شکست
    آهنگ شعر چو بشکسته تار شد
    بودی امین غزلها هجا هجا
    آن را امین که و آن را که یار شد
    اما قصیدهء تو نیمه کاره ماند
    بیتش فقط چهل و هشت بهار شد
    رفتی سفر به سلامت ولی چرا
    مرغت کنون هوایی آن یک دیار شد؟
    دفتر گریست ز فشار غم قلم
    روز قلم ز غمت شام تار شد
    قیصر بدان که به اوراق روزگار
    نام تو زنده و هم ماندگار شد
    مهدی https://www.anakord.blogfa.com
    Anako.blogfa.comتوسط هکرها هک گردید متاسفانه

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© 2025 MahMag - magazine of arts and humanities درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر،
و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند.
گاندي