فرامرز سلیمانی : چه باوری

 شعر
ژوئن 022009
 

دستی به جست و جوی بهار
از دریچه بیرون می‌‌شود
تنها کسی‌ که کوچه را
به نگاهی خیره می‌‌روبد
…….

چه باوری

که ساده ی باروری می‌‌شود

به باغ

جوانه ی خلاصه‌ای در با د خلوص خالی‌ ی وقت

دستی به جست و جوی بهار

از دریچه بیرون می‌‌شود

تنها کسی‌ که کوچه را

به نگاهی خیره می‌‌روبد

در فصل‌های گریه

یله می‌‌ماند

شدن به ساده گی زادن می‌‌گردد

چه باور باروری

در جدال جدا مانده گی

به باغ برنایی

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© [suffusion-the-year] MahMag - magazine of arts and humanities درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر،
و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند.
گاندي