عزیز دلم—مهناز بدیهیان
فوریه 272007
عزیزدلم

چگونه دل می بندی
به این پرنده ی غمگین
که صد سال
صد سال سرد
در این جهان، شاخه به شاخه پریده است
با منقار شکسته اش
و هزار بال
بال، بال زده است
در برابر شعله ی خورشید
بهنگام فراز از این دشت غمزدهچگونه دل می بندی به این شعر پر جنون
که رد پای هزار هزار عشق نارس
بر جبین او نشسته است
و خون هزار هزار عاشق بگردن اوست؟
عزیزم:
تا این هوس تو را مچاله نکرده است برگرد
برگرد براه دیگری
که نه جنون،
نه بال زخم خورده ای
و نه منقار شکسته ای است
مهناز بدیهیان
3 دیدگاه به “عزیز دلم—مهناز بدیهیان”
متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.
روزي پرنده – شاعري جنون زادبا بال
زخم خورده با منقار شكسه اش بر خاك هاي بي كس نوشت:سر كه نه در راه عزيزان بود بار گراني ست كشيدن به دوش!
هوشيار
بسيار زيبا بود به زيبايي احساستان در سرودن آن.