ژوئن 072006

شک ناله های یک سیاه مست
فاطمه حق وردیان
دراز می کشم
بیا و در من قدم بزن
نه آهسته
که سراسیمه
روسریم را باد می برد
و آرام آرام
لای ابرها تکان می دهد
سرم می پاشد روی زمینی که تو راه می بری
{آب می پاشم پشت سرم،
افکار رفته از سفر بازگردند…}
می زنم به خیابان و پایم را به پیشانی اش می کوبم
من لج این خیابانی را
که از هیچ طرف به تو نمی رسد در می آورم!
××
به خدایی که هر چه از تپه اش بالا می روم
از آنسوی تپه پایین می رود؛
از پشت همین عینک
می گذارم سیل بیاید و رشت را ببرد!
5 دیدگاه به “شک ناله های یک سیاه مست – فاطمه حق وردیان F.Haghverdian”
متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.
سلام
درشعرهاي زلال و شفق گونه فاطمه خانم بي هيچ اغراقى از لطافت چشمه ها سيراب مى شوى….وسبكبال بسوى قله آرزوهاى مسلخ شده پر مى گشايي.
چه كسي تشنه نمىشود؟
salam sheratoon zibaast
doost daram bishtar sherhatoono beshnavam
agar momkene baraye man mail bezanin
saeed_poormahmoodi@yahoo.com