شعر تازه از شیما کلباسی

دسامبر 042006
 
ساندیسها که برنده شدند

من و برادرم با دمپایی و دست در دست پدر
دوطرف او پیاده می رفتیم
تا از بقالی محل ساندیس بخریم

نه مثل حالا که سگ صاحبش را نمی شناسد و بچه پدرش را!
که دست دخترت در دست، صاحب ماشین بلندش می کند
و حالا کووووووو …. پدر و مادر پیدا کند
تکه پاره های فرزند!

دیروز شنیدم که ساندیسها بردند… بیچاره مردم!

  3 دیدگاه به “شعر تازه از شیما کلباسی”

  1.  

    dar morede sheer nazari nadaram amma kharej az chaharchob minevisam o hesam ro be tasviret migam:
    cheghadr chehreye shrin va ghashangi dari Shima.

  2.  

    من در شعر دانستن این کار شک دارم شاید اشکال از گیرند ه های من باشد

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© [suffusion-the-year] MahMag - magazine of arts and humanities درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر،
و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند.
گاندي