شعری از توی دريکوت/آمريکا

مه 182007
 
شعری از توی دريکوت/آمريکا

ترجمه:پويا عزيزی

pooya azizi

کارگاهی در نوع نژاد

مادرش دارد گريه می کند
چون برايانا غصه دار از مدرسه به خانه رسيد
در حالی که مسخره شده بود.
در کلاس او دو دختر ديگر با نام برايانا هستند.
و بچه ها برای جدا کردن آن ها
او را برايانای سياه صدا می زنند
در حالی که سر زنش اش می کنند.
او سر مادرش جيغ می زند:
من نبايد برايانای سياه باشم

مادر بيچاره اش گريه می کند.

من چه می توانم بکنم؟
عروسک هايش را می بخشم.
گذشته ی تاريک اش را می خوانم
چگونه می توان ام حمايت اش کنم؟

اينک به پنج بچه می فهمانم
که سياه يک رنگ نيست
بل که يک پوست مشتعل است

  2 دیدگاه به “شعری از توی دريکوت/آمريکا”

  1.  

    سياه
    واژه مقدسي است
    وقتي به همسايگان خورشيد فكر مي كنم …
    (از آخرين شعرهاي محمود داودي) تقديم به همه زحمتهاي شما…

  2.  

    زشتی رنگ نمی شناسد این را دودهای سیاه و سفید کارخانه گفتند
    و زیبایی رنگ نمی شناسد این را مرمر های سیاه و سپید فهمانند

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© [suffusion-the-year] MahMag - magazine of arts and humanities درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر،
و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند.
گاندي