شعری از آزاده نیکوییA.Nikoee

جولای 142006
 

دوازده ترين ارديبهشتي که به چشمهاي سياه
اصلا ربطي ندارد
خودکار قرمزتان را برداريد
و توي خيابانهاي سفيد و موازي هي راه راه برويد
اين دفعه هيچ تصادفي قرار نيست شما را
ميان تمام بهارهاي طولاني ات پاييز مي کارم
و 12 ترين ارديبهشت يعني…
سر خطاستخوان خوني مرا پاي اين سطرهاي هار
قلم نه ببخشيد قلمه مي کني
و پاييز پاي همين باغچه هاي خيس سبز شد
صفحه بعد
چراغهاي سياه
آدمهاي سياه
و کلاغها وپهلوي تو از خيلي قبلتر
پشت اين ترافيک
من هيچ خانه ي سياهي را بلد نيستم
تا راز 12 ترين ارديبهشت را
با شمعهايي براي تو روشن کنم
که دودشان فقط توي چشم خودم خودم خود
کار نمي کند
بند آمدي و من از همين بندها
قفسه ي سينه ام را مي شکافم
تا پرنده اي که پريد برنگردد
13 ارديبهشت ِ …اصلا مهم نيست که کي
من خيلي قبل تراز اينها
حتي اگر هيچوقت کت خيست را نپوشي
حالم از خودم بهم ميخورد
حالا به خاطر اينهمه جاپاي برگشت خورده
اين جاده را با نامه اي برايم پست کن
تا لا اقل اين قريه هميشه دور بماند.
morix

  3 دیدگاه به “شعری از آزاده نیکوییA.Nikoee”

  1.  

    در این شعر لحظه های بسیار قشنگ و نازکی وجود دارد. دغدغه های زبانی اگر نرمتر شود شعر راحت می تواند با مخاطبش حرف بزند. شاعر این شعر حس های جذاب و گیرایی دارد ولی باید خیلی بخواند و مجهز شود. بیشتر بنویس تا بیشتر خیس شویم .

  2.  

    bah bah, vaghaan zibaa bood dast marizaad.nafasat shaad.

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© [suffusion-the-year] MahMag - magazine of arts and humanities درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر،
و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند.
گاندي