شبآهنگ تدفین – اسماعیل نوری علا-E- Nori ala

***
شبانه، در سکسکه ی بازجو
شبانه، بر تخت بدنام بهداری
شبانه، در سلولی سرنشين گم کرده
شبانه، در پروازی که سقف ندارد
شبانه، در کاروان ترسيده ی سياهکاران
شبانه، در جنگل سوگوار آمل
شبانه،
در قبری که از هراس و تشويش خالی می شود
تا آرامش جليل ترا به پيشواز بنشيند.
ببين:
شتابان
روز را در شب دفن می کنند
صدا را در خفقان
نبض را در ساطور؛
و خود از شب غليظ تر می شوند.
***
چه کرده ای که اکنون
فراموشی بيشترين آرزوی آنان است؟
چه کرده ای
که تازيانه و قپان
زخم و نمک
تنهائی و تنهائی و تنهائی
ديگر بکارشان نمی آيد
و در نيمه شبان جنگل منتظر
از تو و از صبح
به يکسان بيمناکند؟
نگاه کن:
جنگل شب زده
بوی مظلوم تو را نفس می کشد
و آرزوهايت را به نسيم صبحگاهی می سپارد،
نسيم از قله بر می گذرد
و نامت را به سوی خورشيد جار می زند
و در سرخی شفق خونسرد
هرکه از کوچه ی عاشق ها می گذرد
ناگهانه سبک می شود.
5 دیدگاه به “شبآهنگ تدفین – اسماعیل نوری علا-E- Nori ala”
متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.
حس ِ حیفی مرا فرا گرفته که مبنایش بر تلاش های ِ ذهنی و متنی و تئوریکی و کارگاهی اسماعیل نوری علای ِ عزیز در دهه ی چهل و پنجاه می باشد . در کارگاه شعر مجله ی فردوسی در بحث شعر تجسمس و پلاستیک و در طرفه ها و بسیاری از محفل ها و پاتوق ها و کافه ها و اثرِ موثر صُوَر و اسباب ….
اما حالا چه شد که رسیده ایم به این چیز ِ طولانی و پر از اطناب و پر از ترکیبات دم دستی و عرض های دور از فورانیت شعر و طول های پر گسست که به جای ِ مصالحی از انواع عناصر و ادوات شعری شعار نشسته و حرفی که نوع بیان این حرف ربطی به شعر ندارد ….با احترام به دیروز هایی که به مثابه ی فردایند امروزتان رااز حیف پر کردید و پیش نرفتید هم ماندید به مثابه ی در جا زدن و هم زمینه ساز ورق خوردن فضای ایستا نشدید آقای پیام چه پیامی دارید برای عطش های مدام ِ منتظر / مرسی