/ سه شعر /کوروش همه خانی

 شعر
ژانویه 032008
 

باغی در چشمت
منقاری سبز
در صدای من

چگونه مرده ای ست

حرف می زند

از دهان اش فرشته می ریزد

و منظومه ی ستارگان بی پناه را

با چند نقطه چین سرخ

روی زهدان تاریک زمین پر می کند

چگونه مرده ای ست

پیچیده به عطر انگور و نگاه مریم

کبوترها برای اش آیه های انجیل می خوانند

شاعران یک سوره شعر

چگونه مرده ای ست

لحظه را سکوت می کند

از مژگان آبی فرشته ها

تبسم تبسم گریه می افتد

و بر پوست دریا

زیتون و گندم سبز می شود

چگونه مرده ای ست

حرف می زند

در دهان اش بهشت می روید

و خدا به احترامش

کلاه از سر بر می دارد

شما بگوئید

چگونه مرده ای ست

=====================

بیت ها

سرانجام

بی آغاز

کلمه کلمه

رژه می روند

تو در پایان ایستاده ای

====================

باغی در چشمت

منقاری سبز

در صدای من

´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´

کوروش همه خا نی

www.sibeabi.8k.com

  9 دیدگاه به “/ سه شعر /کوروش همه خانی”

  1.  

    korosh jan bishtar az sad bar in shr ra khandeam va har bar baraiam goiatar va zibatar az dafe ghabl ast.hala dar roiaham in sher ra mibinam .merci az khoda ke in letafate tab ra be to dad va merci az mahmag ke ameli shod baraie dastresi be ashare to

  2.  

    salam refigh man ho3yn hastam ,khayli hal dadi.
    sale no mobarak.

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© [suffusion-the-year] MahMag - magazine of arts and humanities درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر،
و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند.
گاندي