سبز /الیاس قنواتی

 شعر
اکتبر 292009
 

باله با تو رقص می شود
جیغ که آواز می کنی
تکه ای از اپرای زیبای منی

سبز

صدا که تو هستی

رنگی از رنگ ها که تو باشی

پرتره کوبیسم کوچکم

با چشم های مثلثیت چشمکی بزن

تا با سیگاری برفروخته از تن به تو بیایم

آتشی که بوم را اتش می کند من را نیز

حالا به تو ببر مرا آتشکده ی عزیز

تب تب تب دارد میسوزدم

از خشکیت به آب بزن مرا

تکانی باش

باله با تو رقص می شود

جیغ که آواز می کنی

تکه ای از اپرای زیبای منی

تکانی بخور

جیغی باش

تکانی بخور

جیغی باش

سلام من صفحه ای رو به پایانم

پرتره با چشم های مثلثی سبزش نگاه صامتی ست

و اول شخص بالا ای هنوز دارد ادامه می دهد

و من تمام

سه

دو …

نه پرتره …

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© [suffusion-the-year] MahMag - magazine of arts and humanities درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر،
و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند.
گاندي