.ر رخشانی—-سراينده بودم
اکتبر 312007
“سراينده بودم ……”
براي همه ي مادرها و پدرها كه رفتند
سرايندهء روح ام بودم ،
سرايندهء اندوه
بر بام هاي دنيا.
فتاده ، در خار بوته هاي عمر
خون ام مي ريخت
قلب ام مي گريست
با زاري خورشيد.
پريشان بود گيسوي زيباي پيچك
بر ميراث اندوه ،
شانه ات
خيس آينه هاي قلب ام ،
من هم
سرايندهء جان ام بودم
بر سنگ گورت.
6 دیدگاه به “.ر رخشانی—-سراينده بودم”
متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.
زیبا ولی غم آلوده
و خار بو ته های عمر هم ترکیب جالبی است
با آرزوی توفیق…
شعر زیبایی بود دوست من . واقعا از خواندنش لذت بردم. دوست داشتی به من هم سر بزن