روزی خواهد آمد- از کوروش همه خانی

 شعر
اکتبر 302006
 

روزی خواهد آمد </b
روزی خواهد آمد که پرنده ها از بکارت آسمان و درخت!
قاصد نور و رستگاری اند
روز یقین و مهربانی
اعتماد و علاقه
روزی که آفتاب و ماه به آشتی می رسند
از گلوی قناری ستاره آب می شود
از گیسوی باران قطره های نور می چکد

روزی که ریشه های درخت از ساقه های پای البرز بالا می کشد
و شکوفه روی مزار دریا جوانه می زند
زیبا ترین کلام از دهان جنگل ، روی شبنم برگها میریزد

آن روز هزار ستاره و کبوتر به دنیا می آید
بوی گندم روی دامن چین دار دره ها بی وسوسه می نشیند
پنجره ها از گروگان باد و رگبار تیر باران در می آیند
گلها باهم ترانه می خوانند و همه جای سرزمینم پاک می شود
الفبای عاشقی آغاز می شود

آن روز کلمه در حنجره ی کودکان فواره می کشد
کلمه ها ، ستارگان دنباله دار در ستایش و نوازش آفتاب بالغ می شوند
کوچه ها و خیابان ها نام گل می گیرند
میدان ها دور نام های بی نشان چرخ می زنند

آن روز ای خدای بزرگ! هیچ انسانی محتاج به دعا و راز و نیاز نیست
و انسان ساده و بی حضور دیگری تعریف می شود
با یک دست نامه می نویسد
و با دست دیگر طعم بوسه را نقاشی می کند
و برای دوستان آن دنیا پست می کند

روزی خواهد آمد ، روزی نزدیک ، روزی از

  23 دیدگاه به “روزی خواهد آمد- از کوروش همه خانی”

  1.  

    khey baba ba kelasi enghad shaer ey val dametoon yakh

  2.  

    das khoash man har chan farsi nazanem balam a omghe i shereka v no omghe sheragatam ,iste kami farsi azanem , daskhoshi valit akam ..lagal reezem v ehteram ,baran ebrahim

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© [suffusion-the-year] MahMag - magazine of arts and humanities درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر،
و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند.
گاندي