رضا بی شتاب——ماهِ خفته بر پرده

 شعر
سپتامبر 212007
 

ماهِ خفته بر پرده

www.wunderground.com

چون عاشق را کسی بکاود
معشوقه از او بُرون تراود
نظامی

به شهلا آقاپور
روزنه ای ز سوز نه

پرده ز نورِ روز، نه؛

از اثرِ دستی کسی

خامُشی اش شکسته شد

نرم وُ سبُک چون قَبَسی

رفت وُ گشود پنجره

برگِ زمان نوشته شد

باغِ دل اش چو دانه ای

در نُکِ مرغ بُرده شد

پای نهاد مهرِ او

بر سرِ مهتابیِ جان

عشق درآمد وُ شتافت

سینه ی روشن بشکافت

ماه برون کشید ازان

ماه رها ز پرده شد

به آسمان سپرده شد

پرده ز اشک شُسته شد

ماه برآمد آنچنان؛

تابشِ گرمِ عاشقان

تابِ سرود و بوسه شد

زمزمه ی زمانه شد

قصه ی آن به رشته شد

رضا بی شتاب

2007/09/21

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© [suffusion-the-year] MahMag - magazine of arts and humanities درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر،
و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند.
گاندي