نوامبر 242005
سقوط و سکوت
<%image(20051125-ro_bl_1.jpg|150|100
|)%>
|)%>
منم
– که نشسته ام –
یا یخ ِ سالها را ساعت های ِ کشدار آب نمی کنند
که خاک در کار ِ نفی خویش به آفتاب غایب دل سپرده است
و من
به بادی اگر
– که سازگار ؟
باد اگر که سازگار باشد ، که باد نیست )
گلوی توست که به پیشواز تیغ نرفت
تا الماس سینه ات در نفس خواب های شیشه ایت –
توٌهم باد را به گور ببرد )
منم
– که نشسته ام –
ترک خورده از رؤیا ها ی کودکیم
یا شرم کابوس های پریده رنگ ،
رنگ سقوط و سکوت می زند عبور ساده َ گیوتین را بر
سری که
خم شد و باد را ند ید؟
( سر ی که خم شد و باد را ند ید ، که دیگر سر نیست
سکوت توست ، بالای قامتت –
قندیل سالها نشسته – در قیامت چشمهای تو)
متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.