راحله یار/ وای به من
ژوئن 022008
عبور کردی و دل ماند در حوالی تو
غم ِ زمانه به قلبم نشست وای به من
——-
این هم یک غزل عاشقانه از سه سال پیش :
وای به من
جفات برجگرم نقش بست وای به من
دوباره از نفسم شعله جست وای به من
عبور کردی و دل ماند در حوالی تو
غم ِ زمانه به قلبم نشست وای به من
چه منصفانه از این چشم ِ خسته کوچیدی
تو را چه غصه که قلبم شکست وای به من
چو کودکی به هوایت مقیم ِ کوچه شدم
نشاط بود و دل ِ ساده مست وای به من
بهشت بود و من و روضه های چشمانت
جدایی آمد و دروازه بست وای به من
غم ِ نگفته به تو در دلم فتاده گره
سفینه ی غزلم را شکست وای به من
ملامتت چه کنم همسفر گناه ِ تو نیست
شکست بود و دلم در الست وای به من
2005
با احترام.
راحله یار
متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.