راحله یار / غزل مهتاب زندانی است

دلم ديگرگـواهي مـي دهـد مـهـتاب زنداني اسـت
سحردرچنگ شب افتاده درمرداب زنداني است
مهتاب زندانی است
دلم ديگرگـواهي مـي دهـد مـهـتاب زنداني اسـت
سحردرچنگ شب افتاده درمرداب زنداني است
غـمي افــتـاده در کـوه و کـمـر دردامـن صـحـرا
ز وحشت کاروان اشک درخوناب زنداني است
نگـاه مهــربـان دوسـتـي سـرد وغـم انـدود اســت
تـن گـرم مـحبــت دردل سـرداب زنـداني اسـت
بـه گـوش آواز مـرغان سـحـرهــرگـز نـمي آيـــد
دل شب زنده داران در طلسم خواب زنداني است
زچشــمــان درشــت آسـمـان اشکي نـمي ريــزد
سـپـاه سـرکـش بـاران دل بي تاب زنـداني اسـت
زمـان بـي خيالي، بـي صدايي، نـامـرادي هـاسـت
بـه زيـرخنـجر رستم تن سهراب زنـداني اسـت
دل تـنـهاي مـن در بـنـد عشقـي خـو نـمي گـيـرد
کـه لـحـن عـاشقـي درچـنــبــر آداب زنــدانـي است
راحله یار
شهر کبلنز آلمان
rahelayar@yahoo.de
https://www.rahelayar.blogfa.com/
متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.