دو شعر از ري را عباسي

اکتبر 112005
 

دوشعر از ري را عباسي

 

ري را عباسي
(1) ما هم ماهي معروفي داريم
ياشارجان
روزي ماهي ها شناي نفس گير ما را
بر آبها خواهند نوشت
آزادي توربافته پيرزنان نيست
ياران ما در دريا رژه مي روند
پسرم
بگو نيشكرها چه وقت عروس مي شوند
من پوتين ها را خيسانده ام
سربازي با كلاه برادرم
فردا كيك سيب مي پزم
پسرم هميشه فكر مي كنم
شعرهايم با كلاه كج برادري به دنيا آمده اندنگو چيزي را به چيزي سنجاق كرده ام
شايد تو نداني
ما هم ماهي معروفي داريم
به نام ماهي سياه كوچولو.

(2) گوشواره
رؤياي ديوانه اي
مثل من
كاغذي است كه آسمان را شاد مي كند
لطفاً گوشواره ام را قيچي نكنيد

  یک پاسخ به “دو شعر از ري را عباسي”

  1.  

    با شعر خانم عباسي آشنا هستم
    خصوصا اين شعرش را خيلي دوست دارم
    گمان ميكنم براي فرمانده چه گوارا باشد
    درود بر تمام ماهيان معروف
    درود بر شهيدان حق و حقيقت

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© 2025 MahMag - magazine of arts and humanities درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر،
و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند.
گاندي