دارم بوی پدرم را می دهمM.Mohamadi

 شعر
سپتامبر 072006
 

(طرح 1 )
مسعود محمدی

خاله خرسه
چقدر رو سفيد مي شد
از دوستيت با من
دور از لاك هاي سياه ِ صحيح گير
.
اگر روزنامه ها شب پخش ميشدند

ئشسخخی ئخاشئشیه

دارم بوی پدرم را می دهم
بی هیچ موی سفیدي
سیاه سیاهم.
من فرزند مادرم نیستم
در اولین روز تولدم
افتادم زیر پای جماعتی
که آبستن فکر های خودشان هستند
تا تضمین بقایشان باشم.
هیچگاه بزرگ نخواهد شد
کودکی که
دست گهوارهای میجنباندش
باوعده شیری که
طعم تلخ تتن سیگار می دهد.
در بیست و دومین سال بچگیم
بی هیچ موی سفیدی
دارم بوی پدرم را میدهم.

………………………………………………………………………
(طرح 2)
کمی فکر می کنم
لبهایم همدیگر را می فشارند
شانه هایم با حسی میروند بالا
کلمات می لنگند
پای خودکار می خورد به خط کاغظ می افتد
تو را، نمی توان نوشت!!!

  3 دیدگاه به “دارم بوی پدرم را می دهمM.Mohamadi”

  1.  

    سلام مسود خان
    خوبی خوش میگذره؟
    چه خبر؟
    لاری هنوز؟
    سلام به همه بچه ها برسون
    مهدی کشاورز . مهدی اسدالهی . ایمان دهقان و….

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© 2025 MahMag - magazine of arts and humanities درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر،
و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند.
گاندي