حجت صوفی/ تعظیم

 شعر
مه 232008
 
Hojat Soofi

سری

که در پای تو

به تعظیم برنده ی گیوتین

مشغول میشود
———–
تعظیم

سری

که در پای تو

به تعظیم برنده ی گیوتین

مشغول میشود

و حضور سرخ اش فواره می زند

از میان پل شکسته ی تن و من
——

فاصله

شروع ِ یک ِ فاصله

از این نقطه تا چند نقطه ی ِ حد فاصل

و فاصله که به چیزی نمی رسد

و نقطه ها در یاس ِ فاصله

ریزش می کنند
——

شروع ِ بد

شروع ِبد

این جا…خاتمه را

در دست های ِ خودش

خرد می کند

و غبار ِ خاتمه را

به باد می سپارد

تا جایی…خاتمه را

آغاز کند!

-در سکون ِ هوای ِخوب ِ جایی-

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© [suffusion-the-year] MahMag - magazine of arts and humanities درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر،
و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند.
گاندي