جای خالی کلمات—-کوروش همه خانی

 شعر
ژانویه 052007
 
null

جای خالی کلمات
کلماتم را تکه تکه کرده اند
اما تو آنطور که می خواهی و می دانی بخوانش
شعرهایم را بی مقدمه و بی سر انجام خط می زنند
تو آنطور که می فهمی جای کلمه ها را پر کن

به من می گویند: آفتاب نرسیده به صبح چند رکعت است
!من می گویم: چند سوره شعر
به من می گویند آن پرنده که در تک تک آثارت نام برده ای کیست؟
می گویم معجزه!
به من می گویند همه جا از باران و سیب وآسمان ونور و صدا و شیطان اسم برده ای
نشانه ی چیست؟
می گویم سکوت !
آنها به من دوباره خط می زنند.

باور کن که من خط خطیم و مدیون همین لهجه ی کردیم
و می نویسم اگر قطره ها به آبها برسند.
ماه، محتاج فانوس دریا نیست
با همین کلمات شکسته، به همین جماعت عجیب و غریب
می گویم
مادران در پس این روزها
آبستن کودکانی عاشقند..

کوروش همه خانی

  22 دیدگاه به “جای خالی کلمات—-کوروش همه خانی”

  1.  

    in roozha khahad raft va ma khahim did avazhayat sib shodeand…

  2.  

    باسلام به کورش کبير!

    آقائ همخانئ سالهاست من منتظره اشعاره جديدتان هستم. البته در روزنامه و مجلها هميشه به دونباله شوما مئگشتم و شعرهائ زيبايتان را ملاحضه ميکردم تا که در اينجا پبدايتان کردم .روزي با دوخترم به کتابخانه رفتم تا برايش کتابه داستانه ايراني پيدا کنم .خانمي را ديدم که به يکي از کتابهايه شوما که عکستان پوشته جلد آن بود نگاه ميکرد.جلو رفتم و با او مشاوره کردم.او پيشاپيش شما را ميشناخت از او پرسيدم ؟چرا همهخاني هيچوقت چيزي چاپ نميکند ولي متاسفانه جوابي از او نگرفتم.و من اين سوال را از شما مي پرسم؟ خلاصه من اين نامه را ننوشته ام که مثله کساني ديگر بگويم . اين شعر عاليه.بي نظيره و از اين بهتر وجود نداره.شما خدتان مي دانيد که در اين شعر چه کار کرده ايد.ولي صميمانه بگويم اين شعر را براي مادرم خواندم که بغضه او مرابه اين نوشتها در انداخت . به ياده يکي از شعرهائ قديميتان که من را ۳ ساعت در باران در خيابانهائ شلوغه نيويورک به قدم انداخت. "بر پيراهنت دست مي کشم نبضه تو مي زند پس کجائ که نمي بينمت و… انشااله هرجا که هستي هميشه پيروز و سربلند باشيد.و در کنار قلم پير شويد. با عشق : همايون دهقان.

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© [suffusion-the-year] MahMag - magazine of arts and humanities درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر،
و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند.
گاندي