تقدیم به دکتر شفیعی کدکنی – نصرت الله مسعودی

– هي نصرت !
اين خواب چقدر درهم و برهم است.
در شاهنامهي خانهي شما
كه اصلاً رودابهاي نبود ...
مهربانی ازمن می پرسید چرا برپیشانی نوشت ِشعرهای تو
بشترمواقع نام نازنینی هست که شعرت را به او تقدیم
می کنی؟ عرض کردم چرایش به خاطر نام ِهمان نازنینی
است که دربخشی از سئوال شما به درستی نازنین نامیده
می شود… ودکترکدکنی ازآن نازنین تران است. این شعر
سالها پیش سروده ومنتشرشده است. سفراین از نازنین تران
سبب شد که دوباره اظهاراراداتی بکنم.
…..
تقدیم به دکتر شفیعی کدکنی
رقص واژهها
نه كه خرابِ خراب
اما باز
خانهنشينِ سنگينيِ ِ اين هيچِ بيگسست
كه پيش از پيدايي ِ من
آنقدر گِرد سر پدرم گرديده بود
كه ميراث مادرم
مويه بود و مويي كنده
كه در سپيده دمان ِمن
چون بيخوابي شبها ميوزيد
و هم از اين روست
كه من گيسوي رودابه را
پنجه در پنجهي باد
جز در پيچش و غلت ِ خار
بياد ندارم ،
و زال بي سيمرغ وُ زر ِ من
در قاف خرابههاي فعولُن فَعَل
سر بر ديوارهاي فرو ريخته
در به دري آن همه شعر را
درآتش ِ گونه
به سمت دلسردی خاکستر می برد.
از اين گريه گذشتن
نه كار من
كه پيش از زادن
از سمت خاك وُ خاكستر وزيدهام
كه كار تو هم نيست
كه ذات دوده بودهاي
و پلك ِ مردگان هزار ساله هم هنوز
از تاري تو سنگين است .
از حُكمهاي هيچ
كه خطشان را
با ميخ كندهاند
ديگر حرفي نميزنم
كه عريانيِ «من»ها
بيمهابا
به آن آويزان است ،
اما ايكاش
به حكيم توس و آن شاعر بي صله
گفته بودم
باز سلطان در غبار هزار خنگِ رهوار
در به در
به دنبال واژههاي ويژه ميگردد .
ايكاش
به رودابه گفته بودم
هرگز كنار ِ كنگرهي آن كاخ
با آن طُرّه
كمتر حرف و حديث بپراكند
كه حوّا حرام ميشود .
. . . . .
– هي نصرت !
اين خواب چقدر درهم و برهم است.
در شاهنامهي خانهي شما
كه اصلاً رودابهاي نبود
و از دستنوشتههاي پدرت هم
كه جز مويه و موي كنده
چيزي نميوزيد.
باز كه در غبار
با چشم ِ باز ميگذري
مگر از سنگينيِ ِ پلك ِ مردگان ِ هزار ساله
خودت ، خودت را
خبر نكرده بودي
و نگفتي :
« با چشم بسته
رقص واژه ، بيشتر تماشاييست ؟ ! »
. . . .
حکیم ِحرف هایی که نشت می کنند درسنگ
تا با آب وُسنگ
ساز را بی پرده کوک کنند
باز خانهنشيني و
گستردهي پر پيچ و تاب رقص واژهها
كه جهانِ « محمود »* را
از خودش كوچكتر ميكند
نصرت الله مسعودی
آخرین بازنویسی 10/خرداد 88
* سلطان محمود
یک پاسخ به “تقدیم به دکتر شفیعی کدکنی – نصرت الله مسعودی”
متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.
نصرت عزیز این شعر هم مثل اکثر سروده هایت
پر از نکات تاویل پذیر وجذاب بود.برایت توفیق و سلامتی آرزو می کنم