تاسیانه ها—-گیل آوایی

 شعر
اکتبر 072007
 

تاسیانه ها……
دریا آبستن کولاکیست
و چشمان من
سیلاب بی بودن را

اکتبر2007

1

من و

دریا و

خیال تو

غوغاییست در ساحل

جای پایم را

با هر کرشمه و

ناز و

لبخند لوندی هات

می شمارم

های

های

های من

باور نمی کنی

از طوفان بپرس!

2

فغان گفتنم از تو

طوفانی شد

دل دریایی ام

که ساحل متروک را

سینه درید!

3

نشان گامهای من

خطی کشیده

از آغاز خیال

تا خروش بی تو بودن

موچ

به دلجویی آمده است

لب

بر لب ساحل

و اما

تو !؟

چه می کنی!

4

دریا آبستن کولاکیست

و چشمان من

سیلاب بی بودن را

اگر که بیایی

سیلاب می زدایی

اما

به طوفان نشستن

با همیم

اگر!

که بیایی!

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© [suffusion-the-year] MahMag - magazine of arts and humanities درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر،
و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند.
گاندي