بابک بامدادی / آوای زمینی

تن به شلاق دریا سپردن و
عشق ، به رفتن و رهایی
در پیش
پرواز *
بر دو راهی مرگ :
مرگ مردابی در پس
مرگ دریایی در پیش
خودسپاری تندیس تن
به معرکه گیر بازار باورها
در پس ،
فرود از فراز صخره ی مرگ و
امید به وصال دریا
در پیش
مرگ مردابی و تعفن تن
در پس ،
مرگ دریایی و پاکیزه تنان
در پیش
خود سپاری به شرنگ آزمون بخت
در پس ،
دل به شرارت دریا سپردن
در پیش
خوره ی تن از خوراک مور و
شلاق مکرر پاسبان
در پس ،
تن به شلاق دریا سپردن و
عشق ، به رفتن و رهایی
در پیش
* بر گرفته از فیلم سینمایی پاپیون
—————————–
آوای زمینی
چو باجانم
چه بی جانم
مرا سکنی در این خاک است
کدام آوا
کدام نجوا
ز آنسوی زمین آمد به گوش تن ؟
زبوم و بر
مرا نجوای پر پژواک است در گوش :
ندای
” آی آدم ها ” ز بوم یوش
ندای
بذر دست در باغچه و سبزینه دستان “فروغ ”
ندای
” دشنه در دیس ” وضیافت های پر خون به – دامون –
ندای
آن گلسرخ پای تخته ” یک اگر با یک برابر بود ” !
کدام آوا
کدام نجوا
ز آنسوی زمین آمد به گوش تن ؟
رهایم کن
مرا بگذار!
که سکنی یم در این خاک است
چو با جانم
چه بی جانم
بابک بامدادی
5 دیدگاه به “بابک بامدادی / آوای زمینی”
متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.
ای ولا بسیار زیبا بود مخصوصا نداهای درونش امیدوارم نجوای زندگیتان همچون ندا پر معنا باشد
که سکنایم در این خاک است هزاران ریشه اندرون دارم