ارباب یاقوت / محمد بنیس شاعر مراکشی / ترجمه : حمزه کوتی

جولای 222010
 

در محیط دست هایت هوا گر می گیرد شعری از محمد بنیس شاعر مراکشی
ترجمه : حمزه کوتی

ارباب یاقوت

باشد که نور ِ بین دست هایت در سنگ نشأت گیرد . چهره ات را از خود غایب پنداشتم ، غریب و گردش گر در هند ؛ جایی که آبی ست رنگ و بر کرانه ی رود گنگ به خواب نمی رود .
در محیط دست هایت هوا گر می گیرد . تو گویی حُجره ای که پناهت داد بر نفس ها تنگ است . در وقت و بی وقت یاقوت می ربایی از دروازه ی آتش ها . آتشدانی را می بندی تا رنگ نور و نور رنگ را بسنجی که هر یک پرواز می کنند از افقی تا افقی دیگر .
ـــــــــ

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© [suffusion-the-year] MahMag - magazine of arts and humanities درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر،
و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند.
گاندي