آزاده زارعیان

ژوئن 252007
 
اندوه ماهیانه

هرماه
من تنها نیستم
که نیمی از صورتم خیس
نیمی از تنم خون

در بطن تاریک این دایره
قطره قطره / خشک می شوم
حتمن ، ماه هم اندوه بزرگی دارد
که هر شب
در برابر چشمان ستاره ها
ذره ذره / آب می شود

  5 دیدگاه به “آزاده زارعیان”

  1.  

    با سلام وخسته نباشید
    خانم آزادیان درشعر شما هیچ رویکرد هنرمندانه که همراه بابدعت و بداعت در حوزه معنا و مفهوم بوده مشاهده نمی گردد.
    تنها اعتماد به نفس کاذب که در بین هنرمندان این دیار به وفور یافت می شود شما را با سایر عوام متمایز گردانیده است.تفکرات بدوی و عامی به همراه فرم های همیشگی و با شعارهای جاهلانه و راحت طلبانه و برتری جویانه که از درون تهی است در اشعار شما هم فراوان است وهم ضعیف تر.
    شما به معرفت نیازمندید.
    بیش از زیستن و شعر گفتن.
    ترک فضا کنید و با شناخت بیشتر از فلسفه و هستی پیرامون به سراغ خود بیائید.منتظر دیدن شما هستم.

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© 2025 MahMag - magazine of arts and humanities درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر،
و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند.
گاندي