آبهای پر ملال / ش.خموش

 شعر
مارس 052010
 

ناله ، رفت
نواله ، رفت
بغداد و بنگاله رفت

“آبهای پر ملال”

تمامی صخره های زندگانی را

برای گوشه ای رهایی ، در نوردیدم

تا که در مشبکْ التماس نگاهت ،

عریان ،

گرویدم …

عمر رفت

مال رفت

حال رفت

تا برهنه در نظاره هم ایستاد یم

مرگ رفت

برگ رفت

توفان و تگرگ رفت

و در آن دم که توان در توشه ما ذره ای بود

سر افراز به خاک اوفتاد یم …

گر که عشقی هست

جنگی هست !

گر که سنگی هست

درنگی هست !

گر که ملای بی حیایی هست

تفنگی هست !

دست و پا زد نت

مرا به اندیشه فرو برده ست

و گستره آرزوهای ات را ،

فریاد ها و کوبش بازو های ات را ،

فرمان خدای ات را ،

در بوسه ای و نوازشی خلا صه می کنم …

ناله ، رفت

نواله ، رفت

بغداد و بنگاله رفت

تا گند تقدیس خود را

در آبهای ملال “گنگ”

شستیم ، تاروپود

در کنار معبدی

که شعله های آنرا

دست پدرانمان هزاره ای پیش

بر افروخته بود …

و آبهای پر ملال

در آتش

به سوگی جاودانه نشسته ست ….

واراناسی هندوستان

ش.خموش

  یک پاسخ به “آبهای پر ملال / ش.خموش”

  1.  

    بسیار نغز ٍو روان .

    ساده اما تامل برانگیز .

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© [suffusion-the-year] MahMag - magazine of arts and humanities درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر،
و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند.
گاندي