اروتیسم در شعر معاصر ÙارسیA.Masoudnia
اروتیسم در شعر معاصر Ùارسی - گراناز موسوی
علی مسعودی نیا
برداشت از سایت Ù‡Ùتان
در مرور كلي آثار گراناز موسوي، مي توان به اين نتيجه رسيد كه همواره كيÙيتي ناب Ùˆ زنانه در رگهاي شعر او جاري است. كيÙيتي كاملا به روز شده Ùˆ متناسب با مقتضيات شاعرانه ÙŠ امروزين. گراناز موسوي شاعري است كه در سرايش خود را Ù…Øدود به قيود عرÙÙŠ نمي داند Ùˆ همواره شعري سركش دارد Ùˆ تلاشي در خور براي اÙزودن نرمهاي تازه Ùˆ كش٠ظرÙيتهاي جديد شعر. بديهي است كه هر شاعري چنين هد٠بلندي داشته باشد بايد، از هر نظر خود را مجهز كند Ùˆ ابزار طي طريق را تمام Ùˆ كمال در اختيار گيرد. وگرنه Ù…Øصول٠شعري اش، بسيار Ù…ØاÙظه كارانه Ùˆ نا مرغوب خواهد بود. پيش از اين كه به بررسي شعر "تعزيه" از گراناز موسوي بپردازم، به گمانم لازم است مبØثي كلي تر را قدري باز كنم.ا
در بررسي شعر شاعرگان، طي سه چهار سال اخير (به ويâ€Ú˜Ù‡ آنها كه بي پروا تر Ùˆ عاصي تر مي سرايند) سه نكته ÙŠ بسيار مهم وجود دارد:ا
نكته ÙŠ اول اين است كه جدي شعر Ú¯Ùتن با شعر٠جدي Ú¯Ùتن خيلي Ùرق دارد. مثالي كلاسيك مي زنم؛ مثلا ديوان٠كم ارزش٠قا آني پر از شعرهاي جدي است، ولي قا آني هرگز جدي شعر Ù†Ú¯Ùته است. همواره در شاعري اصول تÙنن Ùˆ تÙرج Ùˆ صناعت٠ادبي را مد نظر داشته Ùˆ به همين دليل شعرش بي خاصيت Ùˆ كم اثر مانده. در عوض ديوان پر مطايبه Ùˆ هزل٠ايرج ميرزا نشان از شاعري دارد كه جدي شعر مي Ú¯Ùته، هرچند شعرش جدي نبوده. اين كيÙيت امروزه به گونه اي ديگر Ù…Ø·Ø±Ø Ø§Ø³Øª. مساله ÙŠ شعر امروز عدم شناخت درست از شعر٠عصياني Ùˆ عصيان٠شعري است.ا
اسلوب شعري شاعراني چون مريم هوله، ساقي قهرمان، ليلا Ùرجامي، كيميا آرين، ژيلا مساعد، مانا آقايي Ùˆ تا Øدودي مليØÙ‡ تيره Ú¯Ù„ØŒ اگر بر اساس خشم Ùˆ عصيان Ùˆ طغيان كلام Ùˆ مضمون بنا شده، آن عصيان عزيز Ùˆ كوبنده كه ما را به هم ذات پنداري با مول٠وادارد، يا از دست رÙته، يا در Ø³Ø·Ø Ù…Ø§Ù†Ø¯Ù‡ Ùˆ نقبي به درون٠مخاطب نمي زند. در مقابل شعرهاي ملايم تر Ùˆ دروني تر گراناز موسوي، بهاره رضايي، روجا چمنكار Ùˆ تا Øدودي پگاه اØمدي، عصياني نهادينه شده Ùˆ ريشه اي در متن خود دارند كه دلنشيني٠رنج آوري را به آثار آنان تزريق مي كند.ا
نكته ÙŠ دوم قضيه ÙŠ متÙاوت بودن است. در شعر٠امروز همه به Ùكر متÙاوت بودن هستند، Øتي اگر به قيمت از دست رÙتن شعر تمام شود. اما شاعراني مثل گراناز موسوي به شعريت شعر كيÙيتي متÙاوت مي بخشند Ùˆ Øتي الامكان از ژانگولر هاي ادبي مدرن Ùˆ اطوارهاي كم نمك ادب اولترا مدرن پرهيز مي كنند.تÙاوت امروزه ديگر تنها آوردن واژگاني چون ديازپام Ùˆ كوكتل مولوت٠و اگزما Ùˆ باربيكيو Ùˆ كاندوم نيست. هر چند به كار گيري اين كلمات هم – اگر به جا باشد - عاري از ايراد است. اما اين كه بخواهيم تنها بر اساس كلمات Ùˆ تركيبات هذياني، شعري را سرهم بندي كنيم، ديگر با قا آني٠مذكور٠مرØوم، Ùرق٠چنداني نخواهيم داشت.ا
نكته ÙŠ سوم، چيزي شبيه نكته ÙŠ اول است. در تصوير سازي اروتيك، يقينا به نوعي عرياني نياز است. اين عرياني گاهي مي تواند چنان زننده Ùˆ بي جا Ùˆ اغراق آميز باشد كه شعر را به كل Ùاسد Ùˆ سخي٠سازد. مثل عرياني Ùروغ در كتابهايي كه قبل از تولدي ديگر منتشر كرده. اما در دو كتاب تولدي ديگر Ùˆ ايمان بياوريم... Ùروغ عرياني را در مويرگهاي شعر دوانيده Ùˆ به پاره اي از وجود شعري بدل كرده. گراناز موسوي هم عرياني نجيب Ùˆ ØÙ„ شده اي را به شعرش مي دمد Ùˆ برهنه ترين تصاوير را به قول شاملو ا"به چنان شرمي" ارائه مي دهد كه مي شود شگردهايش را در Øيطه هاي نوين شعر Ùارسي، به نامش ثبت كرد.ا
با اين مقدمه ÙŠ نسبتا Ù…Ùصل، مي پردازيم به تØليل شعر "تعزیه" از گراناز موسوي:ا
والطین والزیتون که با این جماعت٠یأجوج
زبانم به زنای٠مØصنه Ù…ÛŒ رود
شعر٠گراناز٠موسوي، شعري است المان - Ù…Øور. شما در دو دÙتر شعر "پا برهنه تا صبØ" Ùˆ "آوازهاي زن٠بي اجازه" هم شاهد نوعي شعر هستيد كه المانها در آن نقشي عمده دارند. المانهاي منتخب او، مشتق از Øيطه ÙŠ مضمون هستند Ùˆ وظايÙ٠سنگيني دارند ازجمله Ùضا سازي، رنگ آميزي، تصوير سازي Ùˆ ايÙاي نقش كاتاليزور در Ùرآيندهاي تكنيكي. در همين نخستين سطر هاي شعر، شاعر به ترسيم اطلس جغراÙياي مضمونش پرداخته Ùˆ Øدود گسترش انديشه اش را به دقت مشخص كرده، تا المانهايي كه به كار مي برد، با ذات٠انديشه اش همخواني داشته باشند. در همين دو سطر مي توان بر اساس پرداخت٠الماني، تا Øدودي به ذهنيت جاري در شعر پي برد:ا
والطين والزيتون: مذهب - عرب - قرآن
جماعت: مذهب - عرب
ياجوج: مذهب - عرب - قرآن
زبان: اروتيسم - عرب
زناي Ù…Øصنه: مذهب – عرب - اروتيسم
همان طور كه ملاØظه مي شود، همنشيني المانها بسيار يكدست رخ داده Ùˆ نوعي مراعات نظير با نرمهاي Ùوق٠مدرن در آن اجرا شده است. قصد ما در تمام اين سلسله مقالات، نمايش جلوه هاي صØÙŠØ Ø§Ø³ØªÙاده از ابزار اروتيسم در بيان Øسی شاعرانه است Ùˆ خوشا كه اين نمونه ÙŠ به روز Ùˆ كامل در اختيار ما ست. غلو Ùˆ تصوير سازي كريه Ùˆ عريان در شعر گراناز موسوي جا دارد Ùˆ جا ندارد. در واقع مي توان كارش را هم ردی٠كرد با صØنه هاي اروتيك در Ùيلمي مثل "آخرین تانگو در پاریس" ( برناردو برتولوچي)ØŒ در قیاس با اغراق آنتي رمانتيك Ùˆ سطØÙŠ Ùيلمی چون "غريزه اصلي" (پل ÙرهوÙÙ†). يا نمونه ÙŠ بومي ترش پلانهاي مشترك پرستار Ùˆ پسر جوان در ا"دايره مينا" (داريوش مهرجويي) در مقابل صØنه هاي كاباره اي Ùˆ رختخوابي Ùيلم Ùارسيهاي هم دوره اش.ا
باید به Øاشیه ام دست ببرم Ùˆ متن٠تنم را دوباره بخوانم
تمام استخوانم ویران است
در Ù„ÙاÙÙ‡ صدای خمسه خمسه Ù…ÛŒ آید Ùˆ
لالا این روایت٠لات به لالایی نمی ماند
دوباره Ú†Ù‡ Ú©Ù„Ú©ÛŒ به این Øقه چسبیده Ú©Ù‡ تریاک از کشت٠پیراهنم Ù…ÛŒ گذرد
Ùˆ اناالØÙ‚
Øناق٠هیچ Øلقومی را چاره نمی کند
چه نشئه بازاری درین وامانده به ساطور می کشد!ا
بار نوشتاري شعر، در اين پاره به سمت Ùˆ سوي نوعي آشنايي زدايي Øسي مي رود. به غير از سطر اول كه رنگ Ùˆ بويي از اروتيسم را با واژگان٠دست بردن Ùˆ تن با خود دارد، باقي سطرهاي اين پاره در خدمت Ùضاسازي انتزاعي Ùˆ منØصر به Ùرد شاعر است. هر چند به خاطر ذات٠المان گراي شاعر، هنوز نوعي تلنگر به سر شاخه هاي اروتيك ذهن در برخي سطرها وجود دارد:ا
Ù„ÙاÙه، لالا، لات، پيراهن، Øلقوم، نشئه، وامانده، ساطور
آنچه در اين پاره ÙŠ شعر خواندني Ùˆ آموختني است، نوع٠اجراست. اجرايي كه معنا را نيز پله به پله مرتÙع تر مي سازد Ùˆ دواير هم مركز٠Øسي را سطر به سطر گسترده تر مي كند. ضمن٠آن كه آرايه هاي شخصي Ùˆ مهارتهاي Ùني شاعر هم نه از دست مي رود Ùˆ نه توي ذوق مي زند.ا
ال٠لام مین
که در کوچه های رکیک
رمقی برای Øادثه نیست
باد در ادعیه می پیچد و زار٠زمین
Ùقط اجنه را Øشری Ù…ÛŒ کند
که این هوای رگ کرده مدام خطبه شود
خیره به خیمه های جماعت ياجوج Ùˆ الÙیه های پاچین Ùˆ پوشینه Ùˆ تک دست بالای عَلَم Ùˆ علوم٠غریبه
بازْ اينْ Ú†ÙÙ‡ نوÙØÙÙ‡Ù Ùˆ Ú†ÙÙ‡ عَزا Ùˆ Ú†ÙÙ‡ ماتَمْ اَسْتْ
همانطور كه پيش تر Ú¯Ùته شد، شعر گراناز موسوي آميزه اي است از المانهاي هم Ù…Øور. چون قرار بر زير ذره بين گذاشتن جنبه هاي اروتيك شعر است، خيلي از دقايق Ùˆ ظراÙات٠نهÙته در كار شاعر را ناگÙته Ù…ÛŒ گذاريم Ùˆ Ù…ÛŒ گذريم. در اين بند شاعر به كوچه مي زند Ùˆ گزارشي هذياني را از Ù…Øيط اطرا٠ارائه مي دهد. تكميل Ùضا سازي از طريق ارائه ÙŠ تصويرهاي ناب Ùˆ بكر صورت مي گيرد Ùˆ مضمون نيز به طور ضمني نمو مي يابد. اینجا هم اروتيسم در يك سطر به شكلي آشكار، به تبلور معنا در متن كمك كرده است. تعبير ماليخوليايي Øشري شدن٠اجنه (جدا از نوع Øرو٠بندي اجنه) بسيار خوب جا اÙتاده Ùˆ پل متاÙيزيكي مناسبي براي ارتباط با توصي٠مجلس عزاداري در سطر٠آخر٠همين بند است.ا
هی قمه بالا بردیم و هیهات! قیمه بالا آوردیم
هي سرمه كشيديم و ياهو! تكه شديم
تا Øقمان تكه تكه Ùˆ Øلقمان عاشورا شد
كسي Ù†Ú¯Ùت در اين تكيه شوهر نيست Ùˆ تكيه بر تكه هاي هياهو نمي شد زد
Øالا پشت کرکری های دیواری Ùˆ کرکره های خانگی
کولمان بار٠نشئه است Ùˆ زیم زیمÙ٠کابلی
Ùصل تیغ زدن٠غوزه است Ùˆ Øقه زدن
دیگر نمی کشم این همه کشیده را که توی گوشم سنج می زند
آن عرياني ناب Ùˆ نجيب كه پيشتر اشاره كردم، در اين سطرها به خوبي جلوه مي كند. در اين قسمت Ú˜Ù† زنانه ÙŠ شعر غالب مي شود Ùˆ از Øاشيه به متن مي رسد. در واقع مضمون شكل Øقيقي خود را در اين بخشهاست كه مي يابد. توجه كنيد به بار سنتي Ùˆ Øرمسرايي٠واژه ÙŠ "سرمه" Ùˆ استÙاده ظري٠از اين واژه. قاÙيه هاي دروني قمه، قيمه Ùˆ سرمه Ùˆ تلÙيق Ùضاي نذري پزان با عزاداري Ùˆ از آنجا پل زدن به الماني اروتيك، براي رسيدن به ذكر مصيبتي مدرن Ùˆ عيني از نكات درخشان اين سطرهاست. شاعر در بيان ØرÙهاي خود راØت است Ùˆ در عين راØتي Ùراموش نمي كند كه ياهوي چند سطر پيشش، ناخود آگاه موسيقي مي سازد با هياهوي چند سطر بعد. Ùˆ هياهو Ùˆ ياهو هر دو المانهاي مشترك مذهبي هستند Ùˆ ياري دهنده به انسجام Ùضاي Ú¯Ùتاري. Ùˆ بعد بار ديگر به نقد جامعه ÙŠ زنانه اي مي پردازد كه هنوز در تكيه دنبال شوهر است. اين سطر هر چند اجرايي سست تر از باقي سطرهاي شعر دارد، ولي از نظر مضموني بسيار خوش ساخت است Ùˆ پيامي پر مغز دارد. به خوبي Ùˆ با ايجاز كامل، تنها در دو سه سطر جنبه هاي اروتيك مشهود در ايام Ù…Øرم را – كه كار امروز Ùˆ ديروز جوانها نيست، با اين تÙاوت كه در گذشته گويا در درجه دوم اهميت بوده اما امروزه خود٠عزا به درجه دوم تنزل ياÙته Ùˆ برقراري ارتباط دو جنس هد٠اصلي اين "كارناوال٠سوگ" Ù…Øسوب مي شود- با اعتراضي خزنده به نقد جامعه ÙŠ آشپزخانه اي٠زن٠سنتي Ùˆ ولنگاري٠سرخوشانه Ùˆ بي دليل دختران٠نسل نو پيوند مي زند Ùˆ نتيجه اي بسيار تاثير گذار مي گيرد.ا
Øالا زنی Ú©Ù‡ هیچ در دامنم کوتاه نمی آمد
Øنجره اش بگیر Ùˆ ببند Ùˆ پیراهنش راه بندان Ùˆ درنگاهش باران٠جرجر است ودنگ دنگ٠آهنگران Ùˆ نامش هاجری Ú©Ù‡ واویلا!ا
اگر از من بخواهند – كه نمي خواهند البته Ùˆ خدا را هم شكر!- كه ده پايان بندي درخشان در شعر معاصر Ùارسي را Ùهرست كنم، پايان بندي اين شعر را بي هيچ ترديدي در بين رتبه هاي اول تا سوم جاي خواهم داد. شاعر با اين پايان بندي ماهرانه Ùˆ شلوغ، Ùرصت ØراÙÙŠ Ùˆ اطاله را از شعر مي گيرد Ùˆ چون شور گرÙتن٠عزاداران كه به يك باره شيون مي كنند Ùˆ به يك باره خاموش مي شوند، همگام با كوبه هاي طبل Ùˆ سنج، طوري شعر را مي بندد كه همچنان در ذهن ادامه بيابد.ا
همه چيز در اين دو سطر، كاملا سرجاي خودش قرار گرÙته. از المانهاي اروتيك به بهترين Ùˆ ماهرانه ترين شكل ممكن استÙاده شده:ا
زن، دامن، كوتاه، پيراهن، راه بندان، باران، جرجر، دنگ دنگ، هاجر، واويلا
ايهام Ùˆ استعاره در اين دو سطر بيداد مي كند. دقت كنيد به مثلا دنگ دنگ آهنگران، كه تداعي كننده ÙŠ خشونتي مردانه است Ùˆ در عين Øال نام يكي از مداØان معرو٠دوران جنگ را نيز به ياد مي آورد. "واويلا" در آخر سطر پاياني به اندازه ÙŠ يك كتاب با خود Ù…Ùهوم Ùˆ تصوير دارد. ضمن آن كه غلظت موسيقايي كار را اÙزايش مي دهد.ا
من، هر بار كه به اينجاي شعر مي رسم، برمي گردم Ùˆ از نو مي خوانمش... Øالا هم قصد Ùˆ چاره اي جز اين ندارم... شما را اما نمي دانم...
mahmag نوشت
م-ب